۞جوانان دارالولایه سیستان۞

ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی

درباره ما


این وبلاگ فقط بخاطربرجاماندن نام دارالولایه سیستان درذهن شماعزیزان است.سیستان راازاین روی دارالولایه نام گذاری کرده اندکه درزمان معاویه لعنت الله دستور دادتامولایمان امام علی (ع)برروی منابرسبع لعن کنندولی مردومانی عاشق اهلبیت (ع) ازخطه سیستان این ننگ بزرگ راقبول نکردنندکه داستان درازدارد

نویسندگان

موضوعات مطالب

پیوندهای روزانه

لینک های ویژه

دیگر امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 418
بازدید کل : 616699
تعداد مطالب : 433
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

لینک دوستان وبگاه


 تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوانان دارالولایه سیستان و آدرس h.alamdar.z.LXB.ir لینک نمایید..یاعلی





آرشیو مطالب

برچسب‌ها

طراح قالب

ثامن تم؛مرجع قالب و ابزار مذهبی وبلاگ و سایت
یا صاحب الزمان (عج) السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) یا مهدی ادرکنی ...

 

ترجمه قرآن كریم به گویش سیستانی و با واژگان سیستانی است این قرآن كه به خط كوفی نوشته شده از آن رو بسیار ارزنده است كه بر گردان دری كهن و سنجیده‌ای دارد . مختصات و دستور قرآن قدس مربوط به حوزه سیستان و به شیوه تركیبات و جملات نوشتاری تاریخ سیستان ، احیاالملوك و فرهنگ مهذب‌الاسماء است كه نویسندگان هر سه كتاب بی‌تردید سیستانی بوده‌اند؛ و این افتخار بر سیستانیان مبارك باد كه یكی از اولین برگردان‌های قرآن كریم به گویش سیستانی بوده است .وهمچنین اولین قران خطی به سفارش یک سیستانی(ازفرزندان صفاری) درازای صدهاسکه طلا داده شد

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در پنج شنبه 18 آبان 1391 |

ولادت

معظم له در روز ۹ ربیع الاول سال ۱۳۴۹ هـ . ق در شهر مقدس مشهد متولد گردید و پدرش به میمنت نام جدّش او را (علی) نام نهاد.
نام پدر گرامیشان مرحوم سید محمد باقر و نام جدّ ایشان كه از بزرگان علم و زهد بوده سید علی میباشد. زندگینامه ایشان را مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی در كتاب (طبقات أعلام الشیعه قسمت چهارم ص ۱۴۳۲) ذكر نموده است. گفته شده در نجف از شاگردان مولا علی نهاوندی و در سامرا از شاگردان مجدّد شیرازی و از شاگردان خاص مرحوم سید اسماعیل صدر گردید و در سال ۱۳٠۸ هـ . ق به شهر مقدس مشهد بازگردید و در آنجا مستقر گشت، و از مهمترین شاگردانش، فقید بزرگوار شیخ محمد رضا آل یاسین (قدس سره) میباشد.
خاندان معظم له از سادات حسینی میباشند كه در عهد صفوی در اصفهان میزیستند و از طرف سلطان حسین صفوی، جدّ اعلی ایشان سید محمد را به منصب شیخ الاسلامی در سیستان منصوب نمود و ایشان به آنجا منتقل شده و با خانواده شان در آنجا سكنی گزیدند.
از نوادگان ایشان سید علی جدّ معظم له، اولین شخصی بود كه به شهر مقدس مشهد مهاجرت نمود و در مدرسه مرحوم ملا محمد باقر سبزواری مستقر گردید و از آنجا برای تكمیل درس خود به نجف اشرف مهاجرت نمود.
حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) در پنج سالگی به تعلیم قرآن كریم پرداخت، سپس وارد مدرسه دار التعلیم دینی به منظور آموزش علوم دینی شد كه در این مدت نيز خوشنویسی را از استاد فن آموخت.
در سال ۱۳۶٠ هـ . ق به امر پدر بزرگوارشان شروع به آموختن مقدمات علوم حوزوی نمود كه مجموعه ای از دروس ادبی همچون (شرح الفیه ابن مالك، مغنی ابن هشام، مطول تفتازانی، مقامات حریری و شرح نظام) را نزد مرحوم ادیب نیشابوری و بعضی دیگر از اساتید پرداخت. همچنين (شرح لمعه و قوانین) را نزد مرحوم سید احمد یزدی فرا گرفت و قسمتی از دروس سطوح مثل (مكاسب، رسائل و كفایه) را نزد عالم جلیل شیخ هاشم قزوینی خواند.
تعدادی از كتب فلسفی همچون (شرح منظومه سبزواری، شرح الاشراق و اسفار) را نزد مرحوم آیسی خوانده و (شوارق الالهام) را نزد مرحوم شیخ مجتبی قزوینی آموخت و از محضر علامه محقق میرزا مهدی اصفهانی و همچنين از محضر میرزا مهدی آشتیانی و میرزا هاشم قزوینی بهره هاى فراوان برده است.

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در پنج شنبه 18 آبان 1391 |

 

آنچه در کربلا حادث گشت علاوه بر درس ها و آموزه های فراوان برای آیندگان ضامن اتحاد شیعیان در آینده بود. اما آنچه امروز می گذرد آنچه حسین (ع) می پسندد نیست و از همه بدتر ادامه این روند و تندتر شدن شیب سقوط پیروان اوست، حضور در هیات و حسینیه از سویی بر همه پیروان مستحب است و از سویی دیگر ....

 و از سویی دیگر امروزه شاهد آن هستیم که برخی از این مساجد و حسینیه ها همچون مسجد ضرار زمینه ساز انحرافات اخلاقی و دور شدن از آموزه های دینی می باشند


 

 و مومنین و پیروان بیدار حسین ابن علی از آنچه میگذرد نگران و ناراحتند آخر بر داغ کربلا باید گریست یا بر آنچه امروز رخ می دهد ؟

 ای کاش می شد ندید ، کاش می شد زنان و دختران بی حجاب را در اطراف مجلس عزاداران حسین ندید ، ای کاش می شد پسران و مردان جاهل و بی خبر از حسین و اسلام را در حال بر افراشتن پرچم حسین بر در تکیه مشغول خندیدن با نامحرمان ندید  ،

ندید که چگونه عَلَم این بدعت و انحراف بزرگ چگونه بدست مردان برای عکس گرفتن و نشان دادن زور و همچنین خود نمایی برای نامحرمان نظاره گر بلند شده و گردانده می شود و به نام ابوالفضل العباس! ، به نام که؟ و برای چه؟،

.

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در پنج شنبه 18 آبان 1391 |

 

اعمال ماه محرم

چرا محرم؟!

پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام مي‌دانست و ترك مخاصمه مي‌كرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماه‌هاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نمي‌شود مي‌توان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع مي‌شد به آن محرم گفتند.

اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه‌ جاودان كربلاست.

اين ماه، يادآور دلاورمردي‌هاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاري‌هاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه‌ اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبه‌ها و شعارهاي آگاهي‌بخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه‌ غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.

اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.

آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.

محرم

محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)

شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:

«وقتي محرم فرا مي‌رسيد، پدرم خندان ديده نمي‌شد، حزن و اندوه تا پايان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)

همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره‌ عاشورا مي‌فرمايد:

«كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

 

اعمال شب اول ماه محرم

1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:

دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره‌ توحيد خوانده شود.

در فضيلت اين نماز چنين آمده است:

«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)

2ـ احياي اين شب.(6)

3ـ نيايش و دعا.(7)

 

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)

دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:

«اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.

 

روز دوم محرم

در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)

 

روز سوم محرم

از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:

«هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

 

روز چهارم محرم

بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

 

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

 

روز نهم محرم

تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

 

اعمال شب عاشورا

1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:

چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)

2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)

3ـ دعا و نيايش. (15)

عاشورا

روز عاشورا

1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:

هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در پنج شنبه 18 آبان 1391 |

 

امروز کمی هوایی اربابم / از صبح دلم گرفته و بی تابم

تقویم بیاورید ای وای حسین / شب اول است و من در خوابم

صلی الله و علیک یا ابا عبدالله

 

چون در همه عمر داشتم حب على /  آمد به سرم چهارده نور جلى

گفتم که شفیع من کدامین شماست /  کردند اشارت به حسین بن على . . .

.

.

سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند / غافل از واقعه روز حسابت نکند

ای که دم می زنی از عشق حسین بن علی / آنچنان باش که ارباب جوابت نکند . . .

.

.

ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم / جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم

از عمق درون ناله و فریاد نمودیم / با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم . . .

.

.

.

خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما / باز نام تو شده زینت هر محفل ما

جز غم عشق تو ما را نبود سودایی / عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما . . .

.

.

.

ای شده مجنون خدا السلام / شاهرگ خون خدا السلام

ای شده سرشار دلم از غمت / باز محرم شد و دل محرمت

هست نگاه نگران همه / سوی تو ای دسته گل فاطمه

ایام عزاداری سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) تسلیت باد

.

.

همه جا زمزمه یا حسین و کربلاست / زمزمه ی ضجه های زینب و بچه هاست

خوشا به حال اونایی که دلهاشون تو بین الحرمین و کربلاست

.

.

قلبها برای آرامش

دستها برای حک کردن عشق بر روی سینه

عقل در انتظار جنون

نفس ها به شماره افتاده

آری “محرم” آمده . . .

.

.

.

کوچه کوچه دلم پر از غوغاست /  هر طرف خیمه عزا برپاست

قدسیان سوگوار و محزونند / همه هستى سیه پوش عزاست

ماه خون و خروش و ماتم شد /  ماه خون خدا محرم شد . . .

.

.

.

رمز قرآن از حسین آموختیم / ز آتشش ما شعله ها افروختیم

ای صبا ای پیک دور افتادگان / اشک ما را بر مزار او رسان . . .

.

.

.

ماکه روز شب بسوزیم و گدازیم / دل فقط به عشق مولامون مى بازیم

اگه از دنیا بریم بشیم بهشتى / تو بهشت بازم حسینیه مى سازیم . .

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در پنج شنبه 18 آبان 1391 |

 

اللهوف (ملهوف) علی قتل الطفوف 
رضی الدین، علی بن موسی بن جعفر ملقب به «ابن طاووس» از بزرگان علمای امامیه و جامع علوم مختلف است. این عالم زاهد و پارسا صاحب کراماتی بوده که علامه حلی به برخی از آن ها اشاره کرده است. وی را مستجاب الدعوه و واقف بر اسم اعظم دانسته اند و از برخی تألیفاتش بر می آید که که به ملاقات حضرت ولی عصر(عج) نائل شده و برخی نکات را از محضر حضرت استفاده کرده و از جمله اسم اعظم را از زبان مبارک امام زمان(عج) آموخته است. وی دارای نفس عجیب و بسیار تأثیر گذاری بوده است.

از کثرت ورع و تقوی اورا «قدوة العارفین و مصباح المجتهدین» لقب داده اند. از دادن فتوی در احکام شرعی به شدت امتناع داشته و جز کتاب «غیاث الوری» که حاشیه ای بر یک کتاب فقهی است کتاب دیگری تألیف نکرده است.تولد او در سال ۵۸۹ یا ۵۸۳ در حله و وفاتش روز دوشنبه، پنجم ذیقعده سال ۶۶۴ هجری در بغداد بوده است البته جسم مطهر او را در نجف در جوار بارگاه ملکوتی سید الاوصیاء علی بن ابیطالب علیه السلام به خاک سپرده اند.سید در زمان مستنصر، خلیفه ی عباسی می زیسته و با این که خلیفه تلاش کرد او را وارد مسائل سیاسی کند و منسب “نقابت طالبیین” را به او واگذار کند ولی موفق نشد. در زمان سقوط بغداد توسط هلاکوخان، نقابت طالبین را بر او تحمیل کردند. گرچه سید در ابتدا نپذیرفت اما خواجه نصیرالدین طوسی او را آگاه کرد که در صورت عدم قبول، او را خواهند کشت.       
شیخ جعفر شوشتری(ره) مقتل ایشان را مشهورترین مقتل می دانسته است.           
گذشته از علم و دانش بسیار دقیق، عمیق ومراقب بود به همین جهت میرزا جواد ملکی تبریزی که خود از عرفای بزرگ است لقب «سیدالمراقبین» را به ایشان داده است.               
با این که عمر طولانی نداشت ۵۰ تا ۶۰ جلد کتاب را به او نسبت داده اند. بیشتر این کتب در زمینه ی دعا و زیارات است از جمله؛ اسرارالصلوة، الاقبال الصالح الاعمال، مصباح الزائر، جناح المسافر، الطرائف فی مذهب الطوائف، کشف المحجه لثمرة المهجه، یکی از آثار او کتاب مشهور «اللهوف یا الملهوف علی قتل الطفوف» است که بارها در هند و ایران به چاپ رسیده است.               
معرفی کتاب لهوف:   
لهوف از واژه ی “لهف” به معنی سوگ و ناله و “طف” به معنی اندک و کم گرفته شده. کربلا دست کم شانزده نام داشته که برخی عبارتند از: مشهد الحسین علیه السلام، غاضریه، نواویس، طف و
… .شیخ جعفر شوشتری(ره) مقتل ایشان را مشهورترین مقتل می دانسته است. سید، شاعر، ادیب و نقاد هم بوده است لذا ردپای ذوق ادبی او در لهوف قابل مشاهده است. بیان کتاب لهوف بسیار نرم بوده به گونه ای که می توان آن را به صورت مرثیه خواند. این کتاب با یک شیوه ی داستانی نوشته شده است. سید، چاشنی های شعری خود را درجای جای کتاب آورده به گونه ای که کمتر صفحه ای از کتاب است که یک شعر در آن نباشد. اصل کتاب لهوف عربی است و چندین بار به فارسی ترجمه شده است.آنچه در ذیل می آید ترجمه کتاب این عالم فرزانه در خصوص واقعه عاشوراست.

 تولد حضرت سیّدالشهداء ابى عبداللّه الحسین علیه السّلام در پنجم ماه شعبان المعظّم به سال چهارم از هجرت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بوده ؛ و بعضى گفته اند که روز سوم آن ماه بود و برخى تولد آن جناب را روز آخر ماه ربیع الاول به سال سوم از هجرت گفته اند و بجز این اقوال ، روایات دیگر نیز وارد است .
بالجمله ؛ چون آن جناب در دار دنیا آمد، جبرئیل علیه السّلام با هزار مَلَک از آسمان نازل گردید بر رسول مجید صلّى اللّه علیه و آله و آن حضرت را تهنیت نمود به ولادت آن مولود مسعود. فاطمه زهرا علیهاالسّلام فرزند ارجمند را به خدمت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله آورد، آن جناب از دیدار نور دیده خود، خرسند و خشنود شد و آن مولود شریف را ((حسین)) نام نهاد.         
در کتاب((طبقات)) از ابن عباس ذکر نموده به روایت او از عبداللّه بن بکر بن حبیب سَهْمى که گفت : خبر داد مراحاتَم بن صَنعه بر آنکه ))اُمُّ الْفَضْل ((زوجه عباس بن عبدالمطلب -رضوان اللّه علیهما-گفت:پیش از آنکه امام حسین علیه السّلام متولد گردد،شبى درخواب دیدم که گویا پاره اى از گوشت بدن حضرت خاتم الانبیاء صلّى اللّه علیه و آله بریده شد و در دامن من قرارگرفت؛پس این خواب خود را به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله عرض نمودم. آن جناب فرمود: که همانا اگر خواب تو راست باشد فاطمه زهرا علیها السّلام پسرى خواهد زائید و من آن طفل را به تو مى سپارم تا او را شیر دهى     .
ام الفضل گفت : که به همان قسمى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده بود واقع گردید و حسین علیه السّلام را به من سپرد و دایه او بودم تا اینکه روزى آن طفل را به خدمت جدّ بزرگوارش آوردم و او را در دامان پیغمبر نهادم و آن حضرت ، نور دیده خود را مى بوسید ناگاه طفل بول کرد و قطره اى از بول او بر جامه پیغمبر رسید. من گوشت بدنش را نشگون گرفتم ، امام حسین علیه السّلام به گریه افتاد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مانند شخصى خشمناک به من فرمود: ))آرام باش ، اى ام الفضل ! اینک جامه را به آب مى توان شست ، تو فرزند دلبند مرا آزردى ))ام الفضل گفت : او را در دامان پیغمبر گذاردم و خود رفتم تا آنکه آب آورده جامه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را بشویم ، چون برگشتم دیدم که جناب پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله گریان است . عرض کردم : یا رسول اللّه ! چه چیز شما را گریانید؟           
فرمود: اینک جبرئیل بر من نازل گردید و مرا خبر داد که این فرزند را، اُمّت من به قتل مى آورند! راویان حدیث چنین گفته اند که چون یک سال تمام از عمر شریف آن جناب گذشت،دوازده فرشته بر رسول مجیدنازل گردید؛ یکى به صورت شیر، دومى به صورت گاو، سومى به صورت اژدها، چهارمى به صورت انسان و هشت مَلَک دیگر هم به شکل هاى مختلف بودند با روهاى قرمز و بالهاى خود را پهن نموده و مى گفتند: یا محمد! زود باشد که به فرزند دلبند تو حسین بن فاطمه علیهاالسّلام نازل شود مانند آنچه که به هابیل از قابیل نازل گردید؛ و زود باشد که اجر و مزد شهادت فرزند تو را،خداى متعال بدهد مانند آن اجر ثوابى که به هابیل بخشیده و به گردن قاتل او بگذارد مانند گناهى را که بر گردن قابیل است . و هیچ فرشته مقرّبى در آسمانها باقى نماند مگر آنکه بر پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله نازل گردیدند و آن جناب را درقتل فرزند،تعزیه مى گفتند و خبر مى دادند آن رسول مکرّم را به آن ثوابى که خداى به امام حسین علیه السّلام خواهد داد و خاک قبر مطهر او را به رسول خداصلّى اللّه علیه و آله نشان مى دادند و آن حضرت نفرین بر قاتلان فرزند، مى نمود و عرض مى کرد که پروردگارا، مخذول گردان کسى را که فرزند مرا خوار نماید و بکُش کشنده او را و او را از رسیدن به مراد خود بهره مند مگردان .
راوى گوید:چون دوسال از عمرشریف آن جناب گذشت رسول خداصلّى اللّه علیه وآله راسفرى پیش آمد؛پس درپاره اى از راه که مى رفت بایستادوگفت.((إِنّا للّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ)) و چشمان آن جناب اشک آلود گردید و گریه نمود؛ سبب گریه را از آن حضرت سؤ ال نمودند،نمودند، آن حضرت فرمود که شما الا ن بر حال او گریه مى کنید و حال آنکه او را یارى نخواهید کرد. پس از اتمام آن مجلس ، بار دیگر به مسجد مراجعت فرمود در حالتى که رنگ مبارک آن حضرت متغیّر و روى نازنینش ‍ از شدّت غضب سرخ بود و خطبه مختصر دیگر بخواند و در آن حال از چشمان آن حضرت اشک مى ریخت پس فرمود: ایّها الناس ! به درستى که من در میان شما دو چیز سنگین و بزرگ را واگذارده ام یکى کتاب خداست و دیگرى عترت من که بنیاد امر من و مایه امتزاج آب طینت من و میوه دل و پاره جگر من اند. این دو چیز از هم جدایى ندارند تا آنکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و به تحقیق که دشمن داشتید عترت مرا و برایشان ستم روا نمودید، آگاه باشید که من در روز قیامت انتظار این دو امر بزرگ دارم تا آنکه به نزد من آیند و من پرسش نمى کنم درباره ایشان مگر آنچه را که پروردگار من به من امر فرموده و آن آنست که از شما بخواهم که در حق ذَوى القُربى من ، دوستى نمایید؛ پس اندیشه کنید که مبادا در فرداى قیامت بر کنار حوض کوثر نتوانید که مرا دید (در حالى نسبت به آنها کینه و ظلم روا داشته باشید).زود باشد که در روز قیامت سه سرکرده این اُمّت با سه عَلَم در نزد من خواهد آمد: یک عَلَم سیاه و تاریک که ملائکه از دهشت و وحشت دیدار آن به فریاد آیند؛ پس در حضور من بایستند. من گویم که مَنَم احمد پیغمبر خدا بر عرب و عجم . گویند که ما از امت توایم اى احمد! پس من خواهم گفت که بعد از من چگونه بودید در حق اهل بیت و عترت من و در حق کتاب پروردگار من ؟      
جواب مى گویند:اما کتاب را،پس آن را ضایع نمودیم و اما عترت تو را، پس ‍ راغب و حریص بودیم که ایشان را تماما هلاک نمائیم و از روى زمین برداریم .پس من روى از ایشان بگردانم و از نزد من ، تشنه با روهاى سیاه برگردند پس ‍ از آن ، گروه دیگر با عَلَم به نزد من آیند که از گروه اول سیاه تر،پس به ایشان گویم:پس از وفات من چگونه رفتار نمودیدبردو))ثقل ((که در میان شما گذارده بودم ؛یکى بزرگ و دیگرى کوچک،که بزرگ کتاب خداوکوچک عترت من بودند.جواب گویند: امّا ثقل بزرگ را که کتاب خدا بود،مخالفت حکم آن نمودیم وامّا ثقل کوچک که عترت باشد آن را خوارگردانیدیم و از هم گسیختیم .پس به ایشان گویم : از نزد من دور شوید! پس تشنه و روسیاه برگردند.         
آنگاه گروه دیگرباعَلَم و با چهره هاى درخشنده از نور،بر من وارد شوند.به ایشان گویم:شما چه کسانید؟گویند: مائیم اهل کلمه توحید و پرهیزکارى .مائیم اُمّت محمد صلّى اللّه علیه و آله ؛ ما بقیه اهل حقّ هستیم ، کتاب پروردگار خود را برداشته ایم و حلال آن را حلال دانسته ایم و حرام آن را حرام شمردیم و ذرّیه پیغمبر خود را دوست مى داشتیم و ایشان را یارى کردیم از هر چیزى که خود را از آن یارى نمودیم و با هر کس که قصد جنگ با ایشان داشت قتال کردیم.پس به ایشان گویم که شما را بشارت باد! مَنَم محمد پیغمبر شما و اَلحقّ در دار دنیا چنان بودید که اکنون وصف نمودید؛ پس ایشان را از حوض کوثر سیراب کنم و آنها سیراب و خوشحال مى گردند و داخل بهشت مى شوند و در بهشت ، همیشه جاویدان باشند.            

موضوعات مرتبط : امام زمان(ع)
نویسنده زریافتی در پنج شنبه 18 آبان 1391 |

 چگونگي پيدايش وهابيت و دليل خطرناك بودن آن

 

 

براي شناخت وهابيت و آگاهي از خطرات آنها نسبت به دين اسلام، بايد اين مسلك انحرافي را از زواياي مختلف مورد مطالعه قرار دارد.
پيدايش وهابيت‏
مسلك وهابيت، منسوب به محمد بن عبدالوهاب نجدي است و علّت اين كه آن را به خود شيخ محمد نسبت نداده‏اند، به اين جهت است كه مبادا پيروان اين مذهب، نوعي شركت در نام پيامبر را پيدا كنند.
محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ق. در شهر «عيينه» چشم به جهان گشود. او از كودكي به كتاب‏هاي تفسير، حديث و عقايد، علاقه داشت و از همان دوران جواني، اعمال مذهبي مردم «به خدا» را زشت مي‏شمرد. وي به مدينه رفت و در آن جا توسل مردم به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏وآله را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افكار و عقايد خود را كه قبلاً از سوي ابن تيميه و شاگردش ابن قيم پي‏ريزي شده بود، اظهار نمود و به تبليغ و ترويج و رسميت دادن آنها همت گماشت
.


پندارهاي وهابيان
وهابيان معتقدند كه هيچ انساني، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر اين كه اموري را ترك كند. اين امور عبارتند از:
1. به وسيله هيچ يك از رسولان و اوليا، به خداوند توسل نجويد و در صورت توسل، در راه شرك گام نهاده، مشرك مي‏باشد.
2. زائران به قصد زيارت، به آرامگاه رسول خدا نزديك نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روي قبر نسازند.
3. از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏وآله طلب شفاعت نكنند.
4. زيارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براي آنان، شرك است.
5. وهابيان بر اين باورند كه مسلمانان، در طي روزگار، از آيين اسلام منحرف شده‏اند.
6. هر گونه مراسم تشييع جنازه و سوگواري حرام است.
اين منطق خشك و بي‏پايه، در تقابل با منطق وحي قرار دارد؛ زيرا قرآن در موارد ياد شده، نظراتي صريح و مخالف وهابيان دارد.
در قرآن آمده است:
1. «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القُربي».1
يكي از مصاديق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بيت و ذي القري، قبرهاي آنان و تعمير آنهاست و اين راه و رسم، 

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در جمعه 28 مهر 1391 |
امام سجاد (ع) می فرماید :

خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم
 
                                  که تو در عرش کبریایی خود نداری .
 
 من چون توئی دارم
 
                                            و تو چون خود نداری
موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 16 مهر 1391 |

 

پس از گذشت حدود 40 سال از زماني كه شريعتي از هيولاي جهل و ارتجاع مي‌ناليد، امروز به بركت جمهوري اسلامي آنرا بس بزرگتر و قوي‌تر از گذشته، حاكم بر جامعه و حكومت ايران زمين به نظاره نشسته‌‌ايم. اگر در جامعه آن روز ايران شريعتي از عوام جامعه مي‌ناليد، امروز شاهد آن هستيم كه هموطن گرامي محمد به نمايندگي از گروهي از تحصيل‌كردگان جامعه به دفاعي ناشيانه از حجاب مي‌پردازد.(آنچه من بيان مي‌كنم برداشتهاي شخصي‌ام، باتوجه به مطالعات محدود و دانش ناقصم، است. ولي مطمئناً در پس آن انديشه‌اي نهفته است و انتظار دارم تمام هموطنان عزيز، بدون تعصب و كينه به نقد علمي و منطقي آن بپردازند.) اين دوست عزيز در مطلبي تحت عنوان «همه با هم گناه كنيم» با اشاره به سخنان آقاي ابطحي عدم رعايت حجاب را گناه دانسته و آنرا در كنار گناهاني همچون دروغ، تهمت، ريا‌كاري، خيانت در امانت و ... آورده و متذكر شده است كه انجام اين گناهان نمي‌تواند دليل مناسبي بر توجيه عدم رعايت حجاب(بعنوان عملي گناه) از جانب خانمها باشد.
هرچند كليت سخنان اين هموطن گرامي صحيح مي‌باشد ولي نكته‌اي در اين ميان غافل مانده است و آن اين است كه اصولاً ماهيت اعمالي مانند دروغ، تهمت، ريا و خيانت با بي‌حجابي (و يا بدحجابي) متفاوت است. اگر كمي دقت كنيد مي‌بينيد كه اعمال ذكر شده ماهيتاً غير اخلاقي و غير انساني هستند و قبح آنها ربطي به مسلمان، مسيحيي، بودائي و يا عرب و عجم و سياه وسفيد بودن انسانها ندارد؛ ولي بي‌حجابي ماهيتاً عملي قبيح وغير اخلاقي و در مقابل حجاب ذاتاً فضيلت نمي‌باشد. حجاب (به معني پوشش، نه انزوا و پرده‌نشيني) تنها يك وسيله است. يك راهكار و يك شرط لازم و نه كافي است كه مي‌تواند با جمع شدن بقيه شرايط، كمك كند تا يك انسان( اعم از زن يا مرد) عفت و شخصيت انساني‌اش را تقويت كند و از رزايل اخلاقي دوري كند.
متاسفانه طرز برخورد اين هموطن با مسئله حجاب به‌گونه‌اي است كه انسان نتيجه‌گيري مي‌كند اشخاصي كه داراي حجاب مناسبي نيستند، از فضايل اخلاقي و انساني محروم هستند و حتي از ديد‌گاهي افراطي ( كه اميدوارم ايشان اينگونه نباشند) فاسد هستند. در صورتي كه با يك نگاه منطقي و عادلانه، هر انسان منصفي مي‌تواند شواهد بسياري بيابد كه اين تفكر تا چه حد از واقعيت و درستي فاصله دارد. از نظر من يك سلول فلان پزشك بدون حجاب كه رنج تحمل تحصيل را بر خود روا داشته و امروز در خدمت زنان ، كودكان و ديگر همنوعان خود است، شرف دارد به هزاران زن اسير در پس چادرهاي سياه جهل. اگر كسي گمان كند حجاب براي زنان خياباني عفت و پاكدامني به ارمغان آورده است و يا عدم
موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در یک شنبه 16 مهر 1391 |

 

چهل حدیث در مورد حجاب زن و مرد

 

1-  امام على علیه السّلام فرموده اند : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست . غرر الحکم(5820)

2- امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد.                     ( المستدرک، ج5)

3-  امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند

4- حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند

5- رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.

6-  در یک روز بارانی حضرت علی(علیه‌السلام) با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بقیع بودند که زنی سوار بر الاغ از آن‌جا عبور می‌کرد. ناگهان پای الاغ در چاله‌ای فرو رفت و زن از بالای آن به زیر افتاد. رسول خدا به سرعت روی خود را برگرداند. حاضران به رسول خدا گفتند این زن شلوار به تن دارد. حضرت سه بار فرمود: خداوند زنان شلوار پوش را رحمت کند. سپس فرمودند: ای مردم! شلوار را به عنوان پوشش برگزینید؛ چرا که از پوشاننده‌ترین لباس‌های شماست‌. و به‌وسیله‌ی آن از زنان خود به هنگام خروج آنان از منزل محافظت کنید. (البته باید توجه داشت که پیامبر، شلوار را به عنوان مکمل پوشش مطرح کردند، نه جایگزین پوشش!)

7- پیامبر فرموده اند:خدا مردانی را که شبیه زن می‏شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمی‏دهند ، نفرین کرده است.

8- رسول خدا(ص) فرمودند:سه گروه، هرگز داخل بهشت نمی‌شوند :1- زنی که خود را درلباس وحرکات وامور دیگر شبیه مرد سازد  و...

9- امام علی علیه السلام می فرماید: بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.

10-  در حدیث قدسی آمده است :به بندگانم بگوئیدبه لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آنها هم دشمنان من خواهند بود

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در یک شنبه 16 مهر 1391 |

از چاله ای به چاله ای دیگر افتادن

این فرد که با ایجاد شبکه ای به نام اهل بیت و با بیان کردن برخی از فضائل اهل بیت (ص) و مذمت های اعداء  ایشان طرفدارانی و مخاطبانی پیدا کرده است.

اما ادعا های عجیب این فرد یاد آور احادیثی است 

برای مثال خود را مورد تایید امام عصر (عج) میداند و بارها این را میگوید به طوری که افراد واقعا فکر کنند او با امام زمان (ع) در ارتباط است.

یا اصرار او بر مراسم قمه زنی و ترویج ان و نشان دادن فیلم های قمه زنی

: باید گفت اگر این فرد این ادعا را دارد باید انرا ثابت کند و ان ثابت نمی شود به جز با حدیث آل محمد (ص) ،اما او حدیثی در این باره ذکر نمی کند و استدلالش به حرف چند عالم دیگراست اما اگر این طور باشد ،صدها عالم دیگر مخالف این گفته اند ، اما ملاک حدیث اهل بیت (ع) است نه گفته این و آن

یا بی تربیتی او و بی اخلاقی و بی حیایی ان ( برای مثال گفتن مسائل جنسی : توجه شود فرقی نمی کند برای اعداء باشد یا نباشد اگر او یک عالم دین بود اینگونه سخن نمی گفت

افرادی او را با القاب بسیار والایی نام می برند و معمولا او این القاب را از خود دور نمی کند برای مثال القابی چون نماینده حضرت حجت (ع) یا مالک اشتر زمان و ..

نکته ای که قابل توجه است این است که مردم عادت دارند افراد را از مقامی که هستند خیلی بالاتر ببرند تا جایی که با اینکه خود میدانند فرد مقامی ندارد تا جایی میرسد که حتی به خود نیز این القای وارد میشود و ان را قبول میکنند

نکته دیگر : اینکه این فرد ادعا میکند با کمک به این شبکه حاجات خود را برآورده سازید و مردم ساده لوح به او زنگ زده و با گریه و شیون التماس دعا از او میخواهند حتی او در یکی از موارد گفت که نیازی به این که زنگ بزنید و درخواست دعا کنید نیست ،همینکه شما پول به جیب من ( شبکه) بریزید دعای شما مستجاب میشود !!!!  براستی اگر او از جانب امام (ع) بود نیازی به گدایی از مردم داشت  ، امام (ع) که گنج های زمین و آسمان در دست اوست.

از گریه های قلابی اش که دیگر نگو !

در اینکه این فرد دارای اطلاعاتی است و فردی محقق است شک نیست  اما مسئله اینجاست مگر هر فردی که با اطلاعات و دانشمند بود فردی خوب است

اما این فرد منافق که با ترفند های خود افراد را جذب میکند ( از جمله ذکر فضائل و مناقب اهل بیت (ع) یا بیان فضایح مخالفان و اعداء ایشان )

در این پوست میش اما در قالب گرگ هدفی جز منحرف کردن ندارد

خوب است این حدیث را ذکر کنیم :

ترجمه روايت شريفه :
مفضل بن عمر گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمودند: بپرهيزيد از شهرت دادن و فـاش كـردن، همانا بخدا كه امام شما سالهاى سال از روزگار اين جهان غايب شود و هر آينه شما در فشار آزمايش قرار گيريد تا آنجا كـه بـگـويـنـد: امـام مـرد، كـشـتـه شـد، بـكـدام دره افـتـاد ولى ديـده اهـل ايـمـان بـر او اشـك بـارد، و شـمـا مـانـنـد كـشـتـيـهـاى گـرفـتـار امـواج دريـا مـتزلزل و سرنگون شويد، و نجات و خلاصى نيست ، جز براى كسى كه خدا از او پيمان گرفته و ايمان را در دلش ثبت كرده و بوسيله روحى از جانب خود تقويتش ‍ نموده ، همانا دوازده پـرچـم مـشـتـبـه بـرافراشته گردد كه هيچ يك از ديگرى تشخيص داده نشود.
مـفـضل گويد: من گريستم و عرضكردم : پس ما چكنيم ؟ حضرت بشعاعى از خورشيد كه در ايوان تابيده بود اشاره كرد و فرمود: اى ابا عبداللّه : اين آفتابرا ميبينى ؟ عرضكردم : آرى ، فـرمـود: بـخـدا امـر مـا از ايـن آفـتـاب روشـنتر است .

اصول كافى جلد 2 صفحه 133 روايت 3

 

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 24 مرداد 1391 |
علائم حتمي ظهور

فصل هفتم : در بيان بعضى از علامات ظهور حضرت صاحب الزمان عليه السلام
و مـا در ايـن فـصـل اكـتـفـا مـى كـنـيـم بـه مـختصرى از آنچه نگاشته سيد سند فقيه محدث جـليـل القـدر مـرحـوم آقـا سـيد اسماعيل عقيلى نورى ـ نور اللّه مرقده ـ در كتاب ( كفاية الموحدين ) و آن علامات بر دو قسم است : علامات حتميه و علامات غير حتميه ؛ اما علامات حتميه به نحو اجمال از اين قرار است و مقصود ترتيب ذكرى است :
اول ـ خـروج دجـال اسـت ، و آن مـلعـون ادعـاى الوهـيـت نمايد و به وجود نحس او خونريزى و فـتـنـه در عـالم واقـع خواهد شد و از اخبار ظاهر شود كه يك چشم او ماليده و ممسوح است و چـشـم چـپ او در مـيان پيشانى او واقع شده و مانند ستاره مى درخشد و پارچه خونى در ميان چـشـم او واقـع اسـت و بـسـيـار بـزرگ و تـنـومـنـد و شكل عجيب و هيئت غريب و بسيار ماهر در سحر است و در پيش او كوهى سياه است كه به نظر مـردم مى آورد كه كوه نان است و در پشت سر او كوه سفيدى است كه از سحر به نظر مردم مى آورد كه آبهاى صاف جارى است و فرياد مى كند اَوْلِيائى اَنَا رَبُّكُمُ الا عْلى و شياطين و مـرده ايـشـان از ظـالمـيـن و مـنـافـقـين و سحره و كهنه و كفره و اولاد زنا بر سر او اجتماع نمايند و شياطين اطراف او را گرفته و به جميع نغمات و آلات لهو و لعب و تغنى از عود و مـزمـارودف و انـواع سـازهـا و بـربـطـهـا مـشـغـول مـى شـونـد كـه قـلوب تـابـعين او را مـشـغـول بـه آن نـغـمـات و الحـان مـى نـمـايـنـد و در انـظـار ضـعـفـاء العـقول از زنان و مردان چنان جلوه درآورند كه همه ايشان را به رقص آورند و همه خلق از عقب سر او مى روند كه آن نغمات و الحان و صداهاى دلربا را بشنوند گويا كه خلق همه در سـكـر و مـسـتـى مـى بـاشـنـد و در روايـت ابـوامـامـه اسـت آنـكـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم فـرمـودنـد: هـر مـؤ مـنـى كـه دجـال را بـبـيـنـد آب دهن خود را بر روى او بيندازد و سوره مباركه حمد را بخواند به جهت دفـع سـحـر آن مـلعـون كه در او اثر نكند. چون آن ملعون ظاهر شود عالم را پر از فتنه و آشـوب نـمـايـد و مـيان او و لشكر قائم عليه السلام جنگ واقع شود بالاخره آن ملعون به دسـت مبارك حضرت حجت الهى عليه السلام يا به دست عيسى بن مريم عليه السلام كشته شود.(188) ( كفاية الموحدين ) طبرسى نورى 3/400 ـ 401

دوم ـ صـيحه و نداء آسمانى است كه اخبار بسيارى دلالت دارد بر آنكه آن حتميات است ، و در حـديـث مـفـضـل بـن عـمـر رحـمـه اللّه از حـضرت صادق عليه السلام است كه آن حضرت فـرمـود: حـضـرت قـائم عليه السلام در مكه داخل شود و در جانب خانه كعبه ظاهر گردد و چـون آفـتـاب بـلنـد شـود از پـيـش قـرص آفـتـاب مـنـادى نـدا كـنـد كـه هـمـه اهـل زمـيـن و آسـمـان بـشـنـونـد و مـى گـويـد: اى گـروه خـلايق ! آگاه باشيد كه اين مهدى آل مـحـمـّد صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم اسـت . او را بـه نـام و كـنـيـه جـدش حـضـرت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم ياد نمايد و نسب مبارك او را به پدر بزرگوارش ‍ حضرت امام حسن عسكرى بن على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحـسـين بن على بن ابى طالب عليهم السلام مى رساند و چنان نسب آن بزرگوار را به اسـمـاء كـرام آبـاء طـاهـرين او بيان كند كه همه مردم از شرق تا غرب عالم بشنوند؛ پس بـگـويد كه با او بيعت نماييد تا هدايت يابيد و مخالفت حكم او ننماييد كه گمراه خواهيد شد. پس ملائكه و نقباى و نجباى انس و جن ( لازم به توضيح است که نقبا و نجبا واضح است که منظور فقط ترجمه لفظ نقيب و نجيب نيست بلکه اين افراد از اولياء الله و داراي ويژگي هاي منحصر به فردي هستند.)
گويند لبيك اى خواننده به سوى خدا، شنيديم و اطـاعـت كـرديـم ، پس از آن خلائق چون آن ندا را بشنوند از شهرها و قريه ها و صحراها و دريـاهـا از مـشرق تا مغرب عالم روى به مكه معظمه آورند و به خدمت آن حضرت برسند و چون قريب به غروب آفتاب شود از طرف مغرب شيطان فرياد نمايد كه اى گروه مردمان ! پروردگار شما در وادى يابس وارد شده است و او عثمان بن عنبسه از فرزندان يزيد بن مـعـاوية بن ابى سفيان است با او بيعت نماييد تا هدايت يابيد و با او مخالفت ننماييد كه گـمـراه شـويـد، پـس ‍ مـلائكـه و نـقـبـا و نـجباى جن و انس او را تكذيب نمايند و منافقان و اهل تشكيك و ضلال و گمراهان به آن ندا گمراه خواهند شد.
و نـيـز نـداى ديـگـر از آسـمـان ظـاهـر شـود كـه آن نـدا قبل از ظهور حجة اللّه عليه السلام است كه آن هم در عداد علائم حتميه است كه البته بايد واقـع شـود و آن نـداء در شـب بيست و سوم ماه رمضان است كه همه ساكنين زمين از شرق تا غـرب عـالم آن ندا را خواهند شنيد و آن منادى جبريئل است كه به آواز بلند ندا كند كه ( اَلْحـَقُّ مـَعَ عـَلِّىٍ وَ شـيـعَتِهِ ) . و شيطان نيز در وسط روز در ميان زمين و آسمان ندا كند كه همه كس بشنوند كه ( اَلْحَقُّ مَعَ عُثْمانَ وَ شيعَتِهِ ) .(189) ( كفاية الموحدين ) 3/401 ـ 402.

سوم ـ خروج سفيانى است از وادى يابس ، يعنى بيابان بى آب و علف كه در مابين مكه و شام است و آن مردى است بد صورت و آبله رو و چهارشانه و ازرق شم و اسم او عثمان بن عـنـبـسـه اسـت و از اولاد يـزيـد بن معاويه است و آن ملعون پنج شهر بزرگ را متصرف مى شـود كـه دمـشـق و حـمـص و فـلسـطـين و اردن و قنسرين است ، پس ‍ از آن لشكر بسيار به اطـراف مـى فـرسـتـد و بـسـيـارى از لشـكـر او بـه سـمـت بـغـداد و كـوفـه خـواهـنـد آمد و قـتـل و غـارت و بـى حـيـايـى بـسـيـار در آن صـفحات مى نمايند و در كوفه و نجف اشرف قـتـل مـردان بـسـيـار واقع شود و بعد از آن يك حصه از لشكر خود را به جانب شام روانه نـمـايـد و يـك قـسـمـت از آن را بـه جـانـب مـديـنـه مـطـهـره و چـون به مدينه رسند سه روز قـتـل عـام نـمايند و خرابى بسيار وارد آورند و بعد از آن به سمت مكه روانه شوند و لكن به مكه نرسند و اما آن حصه كه به جانب شام روند و در بين راه لشكر حضرت حجة اللّه بـر آنها ظفر يابند و تمام آنها را هلاك نمايند و غنايم آنها را بالكليه متصرف شوند. و فـتـنه آن ملعون در اطراف بلاد بسيار عظيم شود خصوصا بالنسبة به دوستان و شيعيان عـلى بـن ابـى طـالب عـليـه السـلام حـتـى آنكه منادى او ندا كند كه هر كس سر يك نفر از دوسـتـان عـلى بـن ابى طالب عليه السلام را بياورد هزار درهم بگيرد، پس مردم به جهت مـال دنـيـا از حـال يـكـديگر خبر دهند و همسايه از همسايه خبر دهد كه او از دوستان على بن ابى طالب عليه السلام است .
بالجمله : آن قسمت از لشكر كه به جانب مكه روند چون به زمين بيداء رسند كه مابين مكه و مدينه است حق تعالى ملكى را مى فرستد در آن زمين و فرياد مى كند اى زمين اين ملاعينان را بـه خـود فرو بر، پس جميع آن لشكر كه به سيصد هزا مى رسند با اسبان و اسلحه بـه زمـيـن فـرو رونـد مـگـر دو نـفـر كـه بـا هـمديگر برادرند از طايفه جهنيه كه ملائكه صـورتـهـاى ايـشـان را بـر مـى گردانند و به يكى مى گويند كه ( بشير ) است برو به مكه و بشارت ده حضرت صاحب الا مر عليه السلام را به هلاكت لشكر سفيانى و ديـگـرى را كـه ( نـذيـر ) است مى گويند برو به شام و به سفيانى خبر ده و بـترسان او را، پس آن دو نفر به جانب مكه و شام روانه گردند. چون سفيانى اين خبر را بشنود از شام به جاب كوفه حركت كند و در آنجا خرابى بسيار وارد آورد و چون حضرت قـائم عـليـه السلام به كوفه رسد آن ملعون فرار كند و به شام برگردد پس حضرت لشـكـر از عـقـب او فـرسـتـد و او را در صـخـره بـيـت المـقـدس ‍ بـه قتل آورند و سر نحس او را بريده و روح پليدش را وارد جهنم گردانيد.(190)  ( كفاية الموحدين ) 3/402.

چهارم ـ فرو رفتن لشكر سفيانى است در بيداء كه ذكر شد.(191) ( كفاية الموحدين ) 3/403

پـنـجـم ـ قـتـل نـفـس زكـيـه اسـت ، و آن پـسـرى اسـت از آل محمّد عليهم السلام در مابين ركن و مقام .(192) ( كفاية الموحدين ) 3/403

شـشـم ـ خـروج سـيـد حـسنى است و آن جوان خوش صورتى است كه از طرف ديلم و قزوين خـروج نـمـايـد و بـه آواز بـلنـد فـريـاد كـنـد كـه بـه فـريـاد رسـيـد آل مـحـمـّد را، كـه از شـمـا يارى مى طلبند. و اين سيد حسنى ظاهرا از اولاد حضرت امام حسن مـجـتـبـى عـليـه السلام باشد و دعوى بر باطل ننمايد و دعوت بر نفس خود نكند بلكه از شيعيان خالص ائمه اثنى عشر عليهم السلام و تابع دين حق باشد و دعوت نيابت و مهدويت نـخـواهد نمود لكن مطاع و بزرگ و رئيس خواهد بود و در گفتار و در كردار موافق است با شـريعت مطهره حضرت خاتم النبيين صلى اللّه عليه و آله و سلم و در زمان خروج او، كفر و ظلم عالم را فرو گرفته باشد و مردم از دست ظالمان و فاسقان در اذيت باشند و جمعى از مـؤ مـنـيـن نـيـز مـسـتـعـد بـاشـنـد از بـراى دفـع ظـلم ظـالمـيـن ، در آن حـال سـيـد حـسـنـى اسـتـغـاثـه نـمـايـد از بـراى نـصـرت ديـن آل مـحـمـّد عليهم السلام ، پس ‍ مردم را اعانت نمايند خصوصا گنجهاى طالقان كه از طلا و نـقـره نـبـاشـد بـلكـه مـردان شـجـاع و قـويـدل و مـسـلح و مـكمل كه بر اسبهاى اشهب سوار باشند و در اطراف او جمع گردند و جمعيت او زياد شود و بـه نـحـو سـلطـان عـادل در مـيـان ايـشـان حـكـم و سـلوك نـمـايـد و كـم كـم بـر اهـل ظـلم و طـغيان غلبه نمايد و از مكان و جاى خود تا كوفه زمين را از لوث وجود ظالمين و كـافـران پاك كند و چون با اصحاب خود وارد كوفه شود به او خبر مى دهند كه حضرت حـجة اللّه مهدى آل محمّد عليهم السلام ظهور نموده است و از مدينه به كوفه تشريف آورده اسـت ، پـس سـيـد حـسـنـى بـا اصـحـاب خود خدمت آن حضرت مشرف مى شوند از آن حضرت مطالبه دلايل امامت و مواريث انبياء مى نمايد.
حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: به خدا قسم كه آن جوان آن حضرت را مى شناسد و مـى داند كه او بر حق است و لكن مقصودش اين است كه حقيت او را بر مردم و اصحاب خود ظـاهـر نـمـايد. پس آن حضرت دلايل امامت و مواريث انبياء از براى او ظاهر نمايد. در آن وقت سيد حسنى و اصحابش به آن حضرت بيعت خواهند نمود مگر قليلى از اصحاب او كه چهار هـزار نـفـر از زيـديـه بـاشـنـد كـه مـصـحـف هـا و قـرآن در گـردن ايـشـان حـمـايـل اسـت و آنـچـه مـشـاهـده نـمـودنـد از دلايـل و مـعـجـزات آن را حـمـل بـر سحر نمايند و گويند كه اين سخنان بزرگى و اينها همه سحر است كه به ما نـمـوده انـد. پـس حـضـرت حجت عليه السلام آنچه نصيحت و موعظه نمايد ايشان را و آنچه اظـهـار اعـجـاز نـمـايد در ايشان اثر نخواهد نمود تا سه روز يشان را مهلت مى دهد و چون موعظه آن حضرت و آنچه حق است قبول ننمايند امر فرمايد كه گردنهاى ايشان را بزنند و حال ايشان بسيار شبيه است به حال خوارج نهروان كه لشكر حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در جنگ صفين بودند.(193) ( كفاية الموحدين ) 3/403

هفتم ـ ظاهر شدن كف دستى است كه در آسمان طلوع نمايد و در روايت ديگر صورت و سينه و كف دستى در نزد چشمه خورشيد ظاهر شود.(194) ( كفاية الموحدين ) 3/403.

هشتم ـ كسوف آفتاب است در نيمه ماه رمضان و خسوف قمر در آخر آن .(195)
( كفاية الموحدين ) 3/403.

نـهم ـ آيات و علاماتى است كه در ماه رجب ظاهر مى شود، شيخ صدوق از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: ناچار است شيعيان را از فتنه عظيمى و آن وقـتـى اسـت كـه امـام ايـشان غائب باشد و اهل آسمان و زمين بر او بگريند، و چون ظهور او نـزديـك شـود در مـاه رجـب سـه نـدا از آسـمـان بـه گـوش مـردم بـرسـد كه همه خلق آن را بـشـنـونـد، نـداى اول ـ ( اَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمين ) . و آواز دوم ـ ازفت الا زفة ؛ يعنى نزديك شد امرى كه روز به روز و وقت به وقت مى رسد. صداى سوم ـ آنكه بدنى در پـيـش روى قـرص آفـتـاب ظـاهـر گـردد و نـدايـى رسـد كه اين است اميرالمؤ منين عليه السلام كه به دنيا برگشته است براى هلاك كردن ستمكاران پس در آن وقت فرج مؤ منان برسد.               (196) ( كفاية الموحدين ) 3/404.


دهـم ـ اخـتـلاف بـنى عباس و انقراض دولت ايشان است كه در اخبار به آن اعلام شده است و آنـكـه ايـشـان قـبـل از قـيـام حـضرت قائم عليه السلام مختلف و منقرض خواهند شد از سمت خراسان .(197) ( كفاية الموحدين ) 3/405.

علامت هاى غير حتمى ظهور

و اما علامات غير حتميه : پس آنها بسيار است بعضى ظاهر شده و بعضى هنوز واقع نشده و ما در اينجا به بعضى از آنها به نحو اجمال اشاره مى كنيم :
اول ـ خراب شدن ديوار مسجد كوفه است .(198)
دوم ـ جارى شدن نهرى است از شط فرات در كوچه هاى كوفه .(199)
سوم ـ آباد شدن شهر كوفه است بعد از خراب شدن آن .(200)
چهارم ـ آب درآوردن درياى نجف است .(201)
پنجم ـ جارى شدن نهرى است از فرات به غرى كه نجف اشرف باشد.(202)
ششم ـ ظاهر شدن ستاره دنباله دار است در نزديك ستاره جدى .(203)
هفتم ـ ظاهر شدن قحطى شديد است قبل از ظهور آن حضرت .(204)
هشتم ـ وقوع زلزله و طاعون شديد است در كثيرى از بلاد.(205)
نهم ـ قتل بيوح است يعنى قتل بسيار كه آرام نمى گيرد.(206)
دهم ـ تحليه مصاحف و زخرفه مساجد و تطويل منارات است .(207)
يازدهم ـ خراب شدن مسجد براثا است .(208)
دوازدهم ـ ظاهر شدن آتشى است در سمت مشرق زمين كه تا سه روز يا هفت روز در ميان زمين و آسمان افروخته مى شود كه محل تعجب و خوف باشد.(209)
سيزدهم ـ ظاهر شدن سرخى شديد است كه در اطراف آسمان پهن مى شود كه همه آسمان را مى گيرد.(210)
چهاردهم ـ كثرت قتل و خونريزى است در كوفه از جهت رايات مختلفه .(211)
پانزدهم ـ مسخ شدن طايفه اى است به صورت قرده و خنازير.(212)
شانزدهم ـ حرك كردن بيرقهاى سياه است از خراسان .(213)
هـفـدهـم ـ آمـدن بـاران شـديـدى اسـت در مـاه جـمـادى الثـانـيـه و مـاه رجـب كـه مثل آن هرگز ديده نشده .(214)
هـيـجـدهـم ـ مـطـلق العـنـان شـدن عـرب اسـت كـه به هر جا كه خواهند بروند و هرچه خواهند بكنند.(215)
نوزدهم ـ خروج سلاطين عجم است از شاءن و وقار.(216)
بـيـسـتم ـ طلوع نمودن ستاره اى است از مشرق كه مانند ماه درخشنده و روشنى دهنده باشد و بـه شـكل غره ماه باشد و دو طرف آن كج باشد به نحوى كه نزديك است از كجى به هم وصل شود و چنان درخشندگى داشته باشد كه چشمها را خيره نمايد.(217)
بـيـست و يكم ـ فرو گرفتن ظلمت كفر و فسوق و معاصى است تمام عالم را .(218)
منبع : کتاب منهي الامال شيخ عباس قمي که از کتاب ( كفاية الموحدين ) مرحوم طبرسى نورى رحمة الله عليه نقل کرده شده

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 24 مرداد 1391 |
احاديث در باب غيبت امام زمان (عج)

ترجمه روايت شريفه :
يـمـان تـمـار گـويـد: خـدمـت امـام صادق عليه السلام نشسته بوديم ، به ما فرمودند: همانا صـاحـب الامـر را غـيـبـتـى است ، هر كه در آنزمان دينش را نگه دارد مانند كسى است كه درخت خارقتاد را با دست بتراشد ((3)) سپس فرمود: اينچنين و با اشاره دست مجسم فرمود ـ كـدامـيـك از شـمـا مـيتواند خار آن درخت را بدستش نگهدارد، سپس لختى سربزير انداخت و بـاز فـرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است ، هر بنده اى بايد از خدا پروا كند، و بدين خود بچسبد.
((3- قتاد: درختى است كه خار بسيار دارد و خارهايش مثل سوزن است و تراشيدن خارش باين طريقست كه يكدست را بالاى شاخه محكم گرفته ، با دست ديگر تا پائين بكشند و اين جمله در عرب مثلى است براى انجام كارهاى دشوار و سخت ))

اصول كافى جلد 2 صفحه 132 رواية 1


ترجمه روايت شريفه :
مفضل بن عمر گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمودند: بپرهيزيد از شهرت دادن و فـاش كـردن، همانا بخدا كه امام شما سالهاى سال از روزگار اين جهان غايب شود و هر آينه شما در فشار آزمايش قرار گيريد تا آنجا كـه بـگـويـنـد: امـام مـرد، كـشـتـه شـد، بـكـدام دره افـتـاد ولى ديـده اهـل ايـمـان بـر او اشـك بـارد، و شـمـا مـانـنـد كـشـتـيـهـاى گـرفـتـار امـواج دريـا مـتزلزل و سرنگون شويد، و نجات و خلاصى نيست ، جز براى كسى كه خدا از او پيمان گرفته و ايمان را در دلش ثبت كرده و بوسيله روحى از جانب خود تقويتش ‍ نموده ، همانا دوازده پـرچـم مـشـتـبـه بـرافراشته گردد كه هيچ يك از ديگرى تشخيص داده نشود.
مـفـضل گويد: من گريستم و عرضكردم : پس ما چكنيم ؟ حضرت بشعاعى از خورشيد كه در ايوان تابيده بود اشاره كرد و فرمود: اى ابا عبداللّه : اين آفتابرا ميبينى ؟ عرضكردم : آرى ، فـرمـود: بـخـدا امـر مـا از ايـن آفـتـاب روشـنتر است .

اصول كافى جلد 2 صفحه 133 روايت 3


عـبـيـدبـن زراره گـويـد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمودند: مردم امام خود را نيابند  امام در موسم حج حاضر شود و مردم را ببيند ولى آنها او را نبينند.

اصول كافى جلد 2 صفحه 136 روايت 6


مـحمد بن مسلم گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمودند: اگر خبر غيبت صاحب الامر بشما رسيد منكر آن نشويد.

اصول كافى جلد 2 صفحه 137 روايت 10


امـام صـادق عليه السلام فرمودند: قائم ما قيام مى كند و در گردن او براى هيچكس پيمان و قرارداد و بيعتى نيست

اصول كافى جلد 2 صفحه 143 روايت 27


ترجمه روايت شريفه :
ابـو حـمـزه ثـمـالى گـويـد: شـنـيدم امام باقر عليه السلام ميفرمودند: اى ثابت همانا خداى تبارك و تعالى اين امر را هفتاد وقت گذاشت ، چون حسين صلوات اللّه عليه كشته شد، خشم خـداى تـعـالى بـر اهـل زمـيـن سـخـت گـشـت ، آنـرا تـا صـد و چـهـل بـتـاءخـيـر انـداخت . سپس كه ما به شما خبر داديم ، آن خبر را فاش كرديد و از روى پـوشـيـده پـرده بـرداشـتيد، بعد از آن خدا براى آن وقتى نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو كند و ثابت گذارد اصل كتاب نزد اوست .
ابـو حمزه گويد: من اين حديث را بامام صادق عليه السلام عرضكردم ، فرمودند: چنين بوده است .

اصول كافى جلد 2 صفحه 190 روايت 1


ترجمه روايت شريفه :
ابـو بـصـيـر گـويـد: از امـام صـادق عـليـه السـلام راجع بقائم عليه السلام پرسيدم ، فرمود: وقت گزاران دروغگويند، ما خانواده ئى هستيم كه تعيين وقت نكنيم

اصول كافى جلد 2 صفحه 191 روايت 3


ترجمه روايت شريفه :
فـضـيـل بـن يسار گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم : براى اين امر وقتى هست ؟ فرمود وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند. هـمـانـا مـوسـى عليه السلام چون (در طور سينا) بپروردگار خود براى پيغام بردن وارد شـد، قـومـش را وعـده سـى روز دارد، و چـون خـدا ده روز بـر سى روز افزود قومش گفتند: موسى با ما خلف وعده كرد، و كردند آنچه كردند (يعنى گوساله پرست شدند) پس اگر مـا خـبـرى بـشـمـا گـفـتـيـم و طبق گفته ما واقع شد، بگوئيد: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گيريد.

اصول كافى جلد 2 صفحه 191 روايت 5


ترجمه روايت شريفه :
مـهـزم پـدر ابـراهـيـم مـى گـويـد: خـدمـت امـام صـادق عـليـه السـلام از سـلاطـيـن آل فـلان (بـنـى عـبـاس ) سخن به ميان آورديم حضرت فرمودند: مردم به واسطه شتابشان براى اين امر هلاك گشتند. همانا خدا براى شتاب بندگان ، شتاب نمى كند، براى اين امر پـايـانـى اسـت كه بايد به آن برسد، و اگر مردم به آن پايان رسيدند ساعتى پيش و پس نيفتند.

اصول كافى جلد 2 صفحه 194 روايت 7


ترجمه روايت شريفه :
مـنـصـور گـويـد: امـام صـاق عـليـه السـلام  بـه من فرمودند : اى منصور: اين امر (ظهور امام دوازدهـم ) بـه شـمـا نـمـى رسـد جز بعد از نااميدى و نه به خدا (به شما نمى رسد) تا (خـوب از بـد) جدا شود و نه به خدا تا بررسى شود و نه به خدا تا شقاوت به شقى رسد و سعادت به سعيد.

اصول كافى جلد 2 صفحه 195 روايت 3


ترجمه روايت شريفه :
معمر بن خلاد گويد: شنيدم حضرت ابوالحسن عليه السلام مى فرمودند: (الم ) مگر مردم پـنـداشـتـه انـد بـصـرف ايـنـكـه گـويـنـد ايـمـان داريـم رهـا شـونـد و امـتـحـان نـشوند: (اول سـوره عـنـكـبـوت ) سـپـس به من فرمود فتنه (امتحان ) چيست ؟ عرض كردم : قربانت گردم : آنچه ما مى دانيم امتحان در دين است ، حضرت فرمود: امتحان مى شوند، چنانكه طلا امتحان مى شود، و باز فرمود: خالص و پاك مى شوند، چنانكه طلا پاك مى شود.

اصول كافى جلد 2 صفحه 196 روايت 4


ترجمه روايت شريفه :
فـضـيـل بـن يـسـار گـويـد: از امـام صـادق عـليـه السـلام دربـاره قـول خـدايـتـعـالى (روزيـكـه هـر دسته از مردم را بامامشان مى خوانيم 71 سوره 17 ـ) پـرسـيـدم . فـرمودند: اى فضيل تو امامت را بشناس ، زيرا هرگاه امامت را شناختى تقدم يا تاءخر اين امر زيانت ندهد، كسيكه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب الامر بميرد، مانند كسى است كه در لشكر آنحضرت بوده است ، نه بلكه مانند كسيكه زير پرچم آنحضرت نـشـسـتـه بـاشد. در اينجا يكى از اصحابش گفت : مانند كسى است كه در ركاب رسولخدا صلى اللّه عليه وآله شهيد شده باشد.

اصول كافى جلد 2 صفحه 197 روايت 2


ترجمه روايت شريفه :
فـضـيـل بـن يـسار گويد، شنيدم امام باقر عليه السلام مى فرمودند: كسيكه بميرد و امامى نـداشـتـه بـاشد، مانند مردم جاهليت مرده و هر كه بميرد و به امامش شناسا باشد، تقدم يا تاءخر اين امر او را زيان ندهد، هر كه بميرد و به امامش شناسا باشد: مانند كسى است كه در زير خيمه امام قائم همراه او باشد.

اصول كافى جلد 2 صفحه 198 روايت 5


ترجمه روايت شريفه :
سـورة بـن كـليـب گـويـد: امـام بـاقـر عـليـه السـلام راجـع بـه قـول خـداى عـزوجـل (و روز قـيامت كسانى را كه درباره خدا دروغ گفته اند روسياه بينى 60 سـوره 39 ـ) پـرسـيـدم ، فـرمـود: كسى است كه بگويد من امامم و امام نباشد، عرض كردم : اگر چه علوى باشد؟ فرمود: اگر چه علوى باشد، عرض كردم ؟ اگر چه از اولاد على بن ابيطالب باشد؟ فرمود: اگر چه باشد

اصول كافى جلد 2 صفحه 199 روايت 1


ترجمه روايت شريفه :
امام صادق عليه السلام فرمودند: هر كه ادعاء امامت كند و اهلش نباشد، كافر است .

اصول كافى جلد 2 صفحه 199 روايت 2


ترجمه روايت شريفه :
حسين بن مختار گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : قربانت (روز قيامت كسانى را كـه بـخـدا دروغ بـسـتـنـد مـى بينى 60 سوره 39) (تفسيرش چيست ؟) فرمودند: درباره كسى است كه خود را امام داند و امام نباشد، عرض كردم : اگر چه از فرزندان فاطمه و على باشد؟ فرمود: اگر چه از فرزندان فاطمه و على باشد.

اصول كافى جلد 2 صفحه 200 روايت 3


ترجمه روايت شريفه :
و فرمودند: كسيكه با اماميكه امامتش از جانب خدا است كسى را شريك كند كه امامتش از جانب خدا نيست : بخدا مشرك گشته است .

اصول كافى جلد 2 صفحه 200 روايت 6


ابـن ابـى نـصـر گـويـد: حـضـرت ابـوالحـسـن عـليـه السـلام دربـاره خـداى عـزوجل (گمراه تر از آنكه هوس خويش را بدون هدايت خدا پيروى كند كيست ؟ـ 50 سوره 28 ـ) فـرمود: يعنى كسيكه راءيش دينش باشد بدون امامى از ائمه هدى .

اصول كافى جلد 2 صفحه 203 روايت 1


ترجمه روايت شريفه :
امام باقر عليه السلام فرمودند: خداى تبارك و تعالى فرموده است : هر آينه عذاب ميكنم هر رعـيـتى را كه در اسلام با پيروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نيست ديندارى كند، اگر چـه آن رعـيـت نـسبت باعمال خود نيكوكار و پرهيزگار باشد و هر آينه در مى گذرم از هر رعـيتى كه در اسلام با پيروى از امام عادل از جانب خدا ديندارى كند، اگر چه آن رعيت نسبت بخود ستمگر و بدكردار باشد.

اصول كافى جلد 2 صفحه 206 روايت 4


ترجمه روايت شريفه :
حارث بن مغيره گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : حضرت پيغمبر(ص) فرموده است : هر كه بـمـيـرد و پـيشوايش را نشناسد بمرگ جاهليت مرده است ؟ فرمود: آرى . عرض كردم : جاهليت كامل يا جاهليتى كه امامش را نشناسد فرمود: كفر و نفاق و گمراهى .

اصول كافى جلد 2 صفحه 208 روايت 3


موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 24 مرداد 1391 |
حديث شماره : 94       روضه کافی
(حَدِيثُ نَصْرَانِيِّ الشَّامِ مَعَ الْبَاقِرِ (ع ) )
داستان مرد نصرانى شام با امام باقر عليه السلام : 
((94- عمربن عبدالله ثقفى گويد: هشام بن عبدالملك (خليفه اموى ) امام باقرعليه السلام را از مدينه (وطن آنحضرت ) به شام (پايتخت خلفاى اموى ) خواند و در نزد خويش جاي داد، و آنحضرت در مجالس مردم شركت مى كرد و با آنها نشست و برخاست داشت ، در اين بين روزى آن حضرت نشسته بود و گروهى از مردم در نزدش بودند و از او مسائلى مى پرسيدند نگاه آن حضرت به نصارى افتاد كه به كوهى كه در آنجا قرار داشت مى روند.
حضرت پرسيد: اينها را چه شده ؟ آيا امروز عيدى دارند؟ عرض كردند: نه اى فرزند رسول خدا اينها دانشمند و عالمى در اين كوه دارند كه هر سال يك بار در چنين روزى به نزد اين دانشمند مى روند و هر چه خواهند و از هر چه در آينده سال براى آنها پيش آيد از او مى پرسند امام باقر عليه السلام  فرمود: چيزى هم مى داند؟
عرض كردند: از دانشمندترين مردم است ، و از كسانى است كه شاگردان حواريين حضرت عيسى عليه السلام  را درك كرده ، حضرت فرمود: چطور است كه ما نزد او برويم ؟ عرض كردند: اى فرزند رسول خدا ميل شما است ،
راوى گويد: امام باقر عليه السلام سر خود را با جامه پوشانيد و به همراهان به سوى آن كوه براه افتاد و در ميان مردمى كه بكوه مى رفتند خود را انداخته و بيامدند تا در ميان نصارى نشستند.
نصارى فرش گستردند و روى آن پشتيها چيدند سپس رفتند و آن عالم را بيرون آوردند و ابروهاى او را بالا بستند (كه ببيند) پس آن عالم چشمان (نافذ) خود را كه همانند چشمان افعى مى درخشيد گردانده و متوجه امام باقر عليه السلام  شد و به آنحضرت گفت : اى شيخ تو از ما هستى يا از امت مرحومه ؟
امام باقر عليه السلام  فرمود: از امت مرحومه هستم .
عرض كرد: از دانشمندانشان هستى يا از نادانانشان ؟
فرمود: از نادانان ايشان نيستم .
نصرانى گفت : من از تو بپرسم يا تو از من مى پرسى ؟
فرمود: تو از من بپرس .
نصرانى رو به نصارى كرده گفت : اى گروه نصارى مردى از امت محمد به من مى گويد: تو از من بپرس  شايسته است چند مسئله از او بپرسم ، سپس ‍ گفت : اى بنده خدا بگو: آن ساعتى كه نه از شب است و نه از روز چه ساعتى است ؟
امام باقر عليه السلام  فرمود: ما بين سپيده دم تا زدن خورشيد.
نصرانى گفت : اگر نه از ساعتهاى شب است و نه از ساعتهاى روز پس از چه ساعتى است ؟
امام عليه السلام فرمود: از ساعتهاى بهشت است ، و در آن ساعت است كه بيماران ما بهبودى يابند.
نصرانى گفت : من بپرسم يا تو مى پرسى ؟
فرمود: بپرس .
نصرانى رو به نصارى كرده گفت : اى گروه نصارى اين مرد شايسته پرسش ‍ است ، بگو: بهشتيان چگونه اند كه غذا مى خورند ولى مدفوع ندارند نظيرش ‍ را در دنيا براى من بيان كن ؟
امام باقر عليه السلام  فرمود: نظيرش جنين است كه در شكم مادر زندگى مى كند، از همان غذائى كه مادرش مى خورد او هم مى خورد ولى مدفوع ندارد.
نصرانى گفت : مگر نگفتى من از دانشمندان ايشان نيستم ؟
امام باقر عليه السلام  فرمود: من به تو گفتم : من از نادانانشان نيستم نصرانى گفت : تو مى پرسى يا من بپرسم ؟
امام عليه السلام  فرمود: تو بپرس .
نصرانى (رو به نصارى كرده ) گفت : اى گروه نصارى به خدا يك مسئله از او بپرسم كه در آن بماند
امام عليه السلام فرمود بپرس .
نصرانى گفت : به من خبر ده از مردى كه با زنش هم بستر شد و آن زن در همان حال دوقلو آبستن شد و هر دو را در يك ساعت زائيد، و هر دوى آن بچه ها هم در يكساعت مردند، و در يك گور هم دفن شدند ولى يكى از آنها صد و پنجاه سال عمر كرد و ديگرى پنجاه سال آن دو چه كسانى بودند؟
امام باقر عليه السلام  فرمود: آنها عزير و عزره بودند كه همانطور كه گفتى مادرشان بدانها آبستن شد و به همانطور كه گفتى آن دو را زائيد و آن دو چند سالى با هم زندگى كردند سپس خداى تبارك و تعالى عزير را صد سال مى راند، و پس از صد سال دوباره او را زنده كرد و با عزره تا پايان پنجاه سال (عمر عزير) زندگى كردند و هر دو در يكساعت مردند.
نصرانى گفت : اى گروه نصارى من تا كنون به چشم خود مردى دانشمندتر از اين مرد نديده ام ، و تا اين مرد در شام است از من هيچ حرفى نپرسيد، مرا به جاى خود باز گردانيد.
رواى گويد: او را به مغازه اش (جايگاهى كه در آن زندگى مى كرد) برگرداندند، و آنروز نصارى با امام باقر عليه السلام  به شهر باز گشتند. ))
موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 24 مرداد 1391 |
عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَابٍّ تَائِبٍ
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هيچ چيز نزد خداوند عزّ و جل محبوبتر از جوان توبه كننده نيست .
وَ قَالَ خَيْرُ شَبَابِكُمْ مَنْ تَشَبَّهَ بِكُهُولِكُمْ وَ شَرُّ كُهُولِكُمْ مَنْ تَشَبَّهَ بِشَبَابِكُمْ
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بهترين جوانان شما كسانيند كه خود را همانند پيران كنند، و بدترين پيران شما آنانند كه خود را شبيه به جوانان كنند.
وَ قَالَ مَا مِنْ شَابٍّ يَنْشَأُ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ حَتَّى يَمُوتَ عَلَى ذَلِكَ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ تِسْعَةٍ وَ تِسْعِينَ صِدِّيقاً
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر جوانى كه مشغول عبادت خدا شود و از دنيا برود خداوند ثواب نود و نه صدّيق را به او عطا كند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا فِي الدُّنْيَا شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَابٍّ تَائِبٍ وَ مَا فِي الدُّنْيَا شَيْءٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَيْخٍ زَانٍ
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هيچ چيز در دنيا نزد خداوند عزّ و جل محبوبتر از جوان توبه كننده نيست ، و هيچ چيز در دنيا نزد خداوند مبغوضتر از پيرمرد زناكار نمى باشد.

وَ قَالَ لَا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ عِلْمِهِ كَيْفَ عَمِلَ بِهِ- وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: در روز رستاخيز هيچ بنده اى قدم از قدم بر ندارد تا از چهار چيز بازپرسى شود: از عمرش كه در چه كارى گذرانده ، از جوانيش كه در چه راهى صرف كرده ، و از دانشش كه چگونه به آن عمل نموده ، و از ثروتش كه از چه راهى به دست آورده ، و در چه راهى خرج نموده .

وَ قَالَ اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ فَرَاغَكَ قَبْلَ شُغْلِكَ- وَ حَيَاتَكَ قَبْلَ مَوْتِكَ وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت شمار: جوانيت را قبل از پيرى ، سلامتت را قبل از بيمارى ، آسودگيت را قبل از گرفتارى ، زندگانيت را قبل از مرگ ، بى نيازيت را قبل از فقر و نيازمندى .

منبع : فصل هجدهم : در باره جوانان - مشكاة الانوار فى غرر الاخبار
موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 24 مرداد 1391 |
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ثَلَاثٌ مُنْجِيَاتٌ تَكُفُّ لِسَانَكَ- وَ تَبْكِي عَلَى خَطِيئَتِكَ وَ وَسِعَكَ بَيْتُكَ
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: سه چيز نجات دهنده است : زبانت را نگهدارى ، بر خطايت گريه كنى ، خانه بزرگى داشته باشى .

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ثَلَاثٌ دَرَجَاتٌ وَ ثَلَاثٌ كَفَّارَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُوبِقَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِيَاتٌ فَأَمَّا الدَّرَجَاتُ فَإِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ الصَّلَاةُ وَ النَّاسُ نِيَامٌ وَ أَمَّا الْكَفَّارَاتُ فَإِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِي السَّبَرَاتِ- وَ الْمَشْيُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الصَّلَوَاتِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الْجَمَاعَاتِ وَ أَمَّا الثَّلَاثُ الْمُوبِقَاتُ فَشُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ وَ أَمَّا الثَّلَاثُ الْمُنْجِيَاتُ فَخَوْفُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ الْقَصْدُ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ- وَ كَلِمَةُ الْعَدْلِ فِي الرِّضَا وَ السَّخَطِ
امام باقر عليه السّلام فرمود: سه چيز درجه انسان را بالا مى برد، و سه چيز موجب كفّاره گناه ، و سه چيز كشنده است ، و سه چيز نجات بخش .
اما درجات : بلند سلام كردن ، و غذا دادن ، و در دلش شب كه مردم در خوابند نماز خواندن است ، و اما كفّاره ها: در هواى سرد وضوى كامل گرفتن ، و براى اداى نمازهاى شبانه روزى گام برداشتن ، و بر نماز جماعت مواظبت نمودن ، و امّا آن سه كه كشنده است : بخلى كه در وجود انسانى حاكم و فرمانروا باشد، و هواى نفسى كه از آن پيروى شود، و خود پسندى ، و اما چيزهاى نجات بخش : در پنهان و آشكار از خداوند ترسيدن ، و در حال ثروتمندى و تهيدستى ميانه روى كردن ، و در حال رضا و خشم سخن به عدالت گفتن .

عَنْهُ ع حُسْنُ الْخُلُقِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ وَ كَفُّ الْأَذَى وَ قِلَّةُ الصُّحْبَةِ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ
امام صادق عليه السّلام فرمود: خوش اخلاقى ، و خوشرفتارى كردن با همسايه ، و اذيّت نكردن مردم ، و كم سخن گفتن روزى را زياد مى كند.

عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّةٍ الْعَرَبَ بِالْعَصَبِيَّةِ وَ الدَّهَاقِنَةَ بِالْكِبْرِ وَ الْأُمَرَاءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهَاءَ بِالْحَسَدِ- وَ التُّجَّارَ بِالْخِيَانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتَاقِ بِالْجَهْلِ
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداى تبارك و تعالى شش طايفه را براى داشتن شش خصلت عذاب خواهد فرمود: عرب را به تعصب نژادى ، كد خدايان را به تكبر و سرفرازى ، فرمانروايان را به ستم كردن ، فقيهان را به حسادت ورزيدن ، بازرگانان را به خيانت ، روستائيان را به نادانى .

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سِتَّةُ أَشْيَاءَ لَيْسَ لِلْعِبَادِ فِيهَا صُنْعٌ- الْمَعْرِفَةُ وَ الْجَهْلُ وَ الرِّضَا وَ الْغَضَبُ وَ النَّوْمُ وَ الْيَقَظَةُ
امام صادق عليه السّلام فرمود: شش چيز است كه از اختيار بندگان بيرون است : شناخت حق ، نادانى ، خوشنودى ، خشم ، خواب و بيدارى .

قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ أَوْصَانِي خَلِيلِي بِسَبْعِ خِصَالٍ لَا أَدَعُهُنَّ عَلَى كُلِّ حَالٍ أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَنْ أُحِبَّ الْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً وَ أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ كَانَتْ مُدْبِرَةً وَ أَنْ لَا أَسْأَلَ النَّاسَ شَيْئاً وَ أَنْ أَقُولَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ
سلمان فارسى رحمه اللّه گويد: رفيقم (پيامبر) مرا به هفت خصلت سفارش نمود كه در هيچ حالى آنها را ترك نخواهم كرد: اينكه به زير دستم بنگرم ، و به بالا دستم ننگرم ، و اينكه فقيران را دوست بدارم و به آنها نزديك شوم ، و اينكه حق را بگويم اگر چه تلخ و ناگوار باشد، و صله رحم نمايم گرچه آنها به من پشت كرده باشند، و اينكه از مردم چيزى درخواست نكنم ، و اينكه هميشه ذكر (لا حول و لا قوّة الّا باللّه ) را بگويم ، زيرا اين وصيتها از گنجهاى بهشتى است .

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَمَانِيَةٌ لَا تُقْبَلُ مِنْهُمْ صَلَاةٌ الْعَبْدُ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَوْلَاهُ وَ النَّاشِزَةُ وَ زَوْجُهَا سَاخِطٌ عَلَيْهَا وَ مَانِعُ الزَّكَاةِ وَ تَارِكُ الْوُضُوءِ وَ الْجَارِيَةُ الْمُدْرِكَةُ تُصَلِّي بِغَيْرِ خِمَارٍ- وَ إِمَامُ قَوْمٍ يُصَلِّي بِهِمْ وَ هُمْ لَهُ كَارِهُونَ وَ الزِّنِّينُ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الزِّنِّينُ قَالَ الرَّجُلُ الَّذِي يُدَافِعُ الْغَائِطَ وَ الْبَوْلَ وَ السَّكْرَانُ فَهَؤُلَاءِ ثَمَانِيَةٌ لَا تُقْبَلُ مِنْهُمْ صَلَاتُهُمْ
امام صادق عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل فرمود: هشت طايفه اند كه خداوند نماز آنان را نمى پذيرند: بنده فرارى تا زمانى كه نزد آقاى خود باز گردد، زنى كه به شوهر خود تمكين نكند و شوهر از او ناراضى باشد، كسى كه زكات نپردازد، آنكه وضو را ترك كند، دختر بالغى كه بدون روپوش نماز بخواند، امام جماعتى كه مأ مومينش خوشنود به امانت او نباشند، و زنين ، عرض كردند: اى رسول خدا! زنين چيست ؟ فرمود: كسى كه محصور به بول و غايط باشد و از انجام آن خوددارى نمايد، و ديگر هم مست ، كه از اين هشت طايفه نماز پذيرفته نمى شود.

منبع :(فصل يازدهم : در خصلتهاى عددى و آنچه در اين مورد است )- مشكاة الانوار فى غرر الاخبار
موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 24 مرداد 1391 |

 

حجاب از نگاه اسلام

اسلام که آخرین آیین الهی و بالطبع کامل ترین دین است و برای همیشه و همه بشریت، از طرف خداوند عالم، نازل شده است، لباس را «هدیه الهی» معرفی نموده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است. از انحرافات و یا افراط و تفریط هایی که پیرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشریح قانون، حد و مرزی متناسب با غرایز انسانی را در نظر گرفته است. در حجاب اسلامی، سهل انگاری های مضر و سختگیری های بی مورد، وجود ندارد. حجاب اسلامی آن گونه که غرب تبلیغ می کند، به معنای حبس زن در خانه یا پرده نشینی و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه گری و خود نمایی نپردازد.

وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند . زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست . در برخی‏ از کشورهای قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهائی وجود داشته است ولی‏ در اسلام وجود ندارد.پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گری و خودنمائی نپردازد . آیات مربوطه همین معنی را ذکر می‏کند و فتوای فقهاء هم مؤید همین مطلب است و حدود این پوشش در قرآن و منابع سنت ذکر شده است . آیاتی که در این باره هست چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره‏ مبارکه احزاب ، حدود پوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده است بدون‏ آنکه کلمه حجاب را به کار برده باشد . آیه‏ای که در آن ، کلمه حجاب به‏ کار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر اسلام.

 

 

همچنین می‏دانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده‏ است . اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز می‏شود : «

یا نساء النبی لستن کأحد من النساء  »یعنی شما با سایر زنان فرق دارید. اسلام عنایت خاصی داشته است که زنان پیغمبر چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان ، در خانه‏های خود بمانند ، و در این جهت بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است .

قرآن کریم صریحاً به زنان‏ پیغمبر می‏گوید: «

و قرن فی بیوتکن  »یعنی در خانه‏های خود بمانید . اسلام‏ می‏خواسته است " امهات المؤمنین " که خواه ناخواه احترام زیادی در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند ، و احیانا ابزار عناصر خود خواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند . و چنانکه‏ می‏دانیم یکی از " امهات المؤمنین " ( عایشه ) که از این دستور تخلف‏ کرد ، ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهان اسلام به وجود آورد .

 

 

همچنین حضرت امام خمینی در این رابطه می فرمایند:


اسلام در وقتی که ظهور کرد در جزیرتالعرب‚ بانوان حیثیت خودشان را پیش مردان از دست داده بودند‚ اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد‚ اسلام آنها را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد. مردان بر ملت ها حق دارند و زن ها حق بیشتر دارند‚ زن ها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ می کنند. قرآن کریم انسان ساز است و زن ها نیز انسان ساز‚ وظیفه زن ها انسان سازی است. اگر زن های انسان ساز از ملت ها گرفته بشود‚ ملت ها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد‚ شکست خواهند خورد‚ منحط خواهند شد. زن ها هستند که ملت ها را تقویت می کنند‚ شجاع می کنند. صحیفه نور ج 11 صفحه 253

تگ ها: حجاب و اسلام
 

هدف از حجاب

هدف از حجاب و پوشش حفظ حرمت، عفت و وقار زن مسلمان و نگهداری او از آزار و اذیت آزمندان بیماردل است چنان که خداوند در قرآن کریم، سوره احزاب میفرماید:

 

یا اَیُّها النَّبی قُلْ لاَِزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِسأِ المُؤمِنینَ یُدْنین عَلَیْهِنَّ مِن جَلابیبِهنَّ ذلکَ أدنی أنْ یُعرَفْنَ فَلایُؤَذیْنَ"{1}

«ای پیامبر، به همسران و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر بپوشند که این کار برای آن است که (به عفت و حریت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوس‏رانان) آزار نکشند.»

 

و در آیه دیگر هدف از پوشش را پرهیز از تبرج و جلوه‏گری خانمها معرفی فرموده است، زیرا خودآرایی و جلوه‏گری زنان موجب فساد و تباهی جامعه میشود.

 

"وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الجاهِلیَِّْ الأولی"{2}

«مانند دوران جاهلیت پیشین خودآرایی و آرایش نکنید.»

 

همچنین درباره همسران پیامبر(ص) دستور داده است که هرگاه از همسران پیامبر متاعی را درخواست میکنید از پس پرده طلب نمایید زیرا حجاب برای آن است که دلهای شما و آنان پاکیزه بماند و این بهتر است.

 

فَاسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَرأِ حِجابٍ ذلِکُمْ أطْهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِنَّ"{3}

 

و حال از این آیات به دست میآید که هدف از حجاب پاکی دلها، جامعه و مصونیت زن و جلوگیری از کامیابی رایگان مرد از هر زنی است.

سخن در این است که برای رسیدن به این اهداف و ارزشهای مقدس از چه نوع پوششی استفاده شود.

 

 

 

خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین

در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن

خواهر من این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست

پوشش زهرا و زینب بهترین بر تو ای محبوبه خواهر آفرین

پیش نامحرم تو طنازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن

یادت آید از پیام کربلا گاه گاهی شرمت آید از خدا

در جوارش خویش را مهمان نما با خدا باش و بده دل را صفا

یاد کن از آتش روز معاد طره گیسو را مده بر دست باد

زلف را از روسری بیرون مریز با حجاب خویش از پستی گریز

در امور خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نا محرم مشو

خواهر من قلب مهدی خسته است از گناه ماست کو رو بسته است...

 

 

 

 

خدایا من اگر بد کنم تو را بنده ی دیگر بسیار است

و تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست؟

 

 

 
موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در سه شنبه 24 مرداد 1391 |
سلام

به مناسبت ولادت با سعادت حضرت علی(ع) بهانه ای پیدا کردم تا متن شعر بسیار زیبایی از حاج رضا هلالی براتون بذارم که در مراسم هفتگی۱۹ اسفند ۹۰ و مراسم بزرگداشت ولایت در هیئت الرضا(ع) به صورت دکلمه خوندن و بسیار بسیار زیباست و مطمئنم که شما عزیزان هم لذت زیادی از این شعر خواهید برد.

این هم عیدی این وب به شما دوستداران اهل بیت به مناسبت ولادت حضرت علی....

دریافت متن نوحه در ادامه ی مطلب.....

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 20 مرداد 1391 |

با سلام...

شاید اکثر شما روضه ی زیبا و دلنشین فلک آتش کشیده مأوایم از زبان حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) رو که حاج رضا هلالی در ایام فاطمیه دوم و در مراسم هفتگی 1اردیبهشت، 5اردیبهشت مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه(س) و بدرقه فاطمه(س)91 در هیئت الرضا(ع) مدیحه سرایی کردن رو شنیده باشید و حتما هم لذت بردید. حالا اینبار میخوام متن این نوحه زیبا رو براتون پست کنم.

برا شادی دل آقا و سرورمون امام زمان(عج) و سلامتی حاج رضا هلالی و شادی روح سیدجواد ذاکر صلوات بفرستید.

برا دریافت متن این روضه به ادامه مطلب مراجعه کنید...

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 20 مرداد 1391 |

با سلام

این بار میخوام برا شما عزیزان متن یک روضه سنگین مخصوص ایام فاطمیه زبانحال حضرت مجتبی(ع) رو که توسط حاج رضا هلالی در مراسم هفتگی 1فروردین، 5اردیبهشت(شب شهادت حضرت فاطمه(س)) و مراسم بدرقه فاطمه(س)91 هیئت الرضا(ع) مدیحه سرایی شد برا شما عزیزان و دوستداران اهل بیت(ع) پست کنم و ملتمس دعای شما عزیزان هستم.

اما یک خواهش: لطف کنید در نظر سنجی وب شرکت کنید.... یادتون نره!!!!

در آخر برای شادی دل آقا امام زمان(عج) و سلامتی حاج رضا هلالی و شادی روح مرحوم سیدجواد ذاکر صلوات بفرستید.

برای قرائت متن روضه ی ای وای مادرم به ادامه مطلب مراجعه کنید.....

۰۹۳۶۸۰۴۳۶۹۶

www.mohamadreza.mazdarani@yahoo.com

موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در 20 مرداد 1391 |
صفحه قبل 1 ... 16 17 18 19 20 ... 22 صفحه بعد
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )