عوامل موثر در هدایت انسان از ديدگاه قرآن كريم

۞جوانان دارالولایه سیستان۞

ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی

درباره ما


این وبلاگ فقط بخاطربرجاماندن نام دارالولایه سیستان درذهن شماعزیزان است.سیستان راازاین روی دارالولایه نام گذاری کرده اندکه درزمان معاویه لعنت الله دستور دادتامولایمان امام علی (ع)برروی منابرسبع لعن کنندولی مردومانی عاشق اهلبیت (ع) ازخطه سیستان این ننگ بزرگ راقبول نکردنندکه داستان درازدارد

نویسندگان

موضوعات مطالب

پیوندهای روزانه

لینک های ویژه

دیگر امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 446
بازدید کل : 616727
تعداد مطالب : 433
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1



به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

لینک دوستان وبگاه


 تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوانان دارالولایه سیستان و آدرس h.alamdar.z.LXB.ir لینک نمایید..یاعلی





آرشیو مطالب

برچسب‌ها

طراح قالب

ثامن تم؛مرجع قالب و ابزار مذهبی وبلاگ و سایت
یا صاحب الزمان (عج) السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) یا مهدی ادرکنی ...

 

 
 

 

يكى از مسائل مهم اعتقادى فاعليت خداوند و تأثير او در وجود مى‏باشد كه اين مسأله از مراتب توحيد به شمار مى‏آيد. در اين زمينه عده‏اى تا آن جا پيش رفته‏اند كه معتقد شده‏اند هر آنچه از انسان صادر مى‏شود فاعل واقعى آن خداوند است و انسان هيچ‏گونه قدرت و اراده‏اى از خود ندارد. البته اگر اين ديدگاه را بپذيريم، ارتكاب جرائم و جنايات و صدور افعال ناپسند را نبايد به انسان نسبت داد و نبايد او را بر انجام چنين كارهايى مؤاخذه كرد؛ زيرا او در ارتكاب چنين اعمالى هيچ نقش و اراده‏اى نداشته است؛ در نتيجه اعتقاد به جزا و كيفر روز قيامت و محاسبه اعمال انسان در آن روز غيرقابل قبول خواهد بود، چه اين كه مجازات انسانى كه در انجام كارى هيچ نقشى نداشته و تحت اراده الهى و بالاجبار آن كار را انجام داده است، به دور از عدالت الهى بلكه قبيح مى‏باشد. مى‏بينيم در قرآن گاهى هدايت به خداوند نسبت داده مى‏شود و گاهى به عواملى ديگر و همچنين ضلالت. حال اگر قائل به عدم نقشى براى انسان شويم و هدايت و ضلالت را معلول اراده الهى بدانيم، در واقع اختيار را از كف انسان گرفته‏ايم و همان اشكالى كه در بحث توحيد مطرح است در اين جا نيز خودنمايى مى‏كند. ما براى روشن شدن اين مسأله به آيات قرآن مراجعه مى‏كنيم تا ببينيم قرآن چه چيزهايى را عوامل هدايت يا ضلالت مى‏داند. از ديدگاه قرآن، خداوند، قرآن و انبياء راهنمايان بشر مى‏باشند و در عين حال خدا، قرآن، انسان و شيطان به عنوان گمراه كنندگان مطرح هستند كه خدا و قرآن در هر دو مورد در آيات قرآن به چشم مى‏خورند.

 
نقش خداوند در هدايت و ضلالت


هدايت و ضلالت در بسيارى از آيات قرآن به خداوند نسبت داده شده است؛ اسناد هدايت عامه به خداوند در آياتى مانند: «ربّنا الذى اعطى كل شى‏ء خلقه ثمّ هدى» گفت: «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است!» (طه/ 50) و يا «انّا هديناه السبيل امّا شاكرا و اما كفورا» ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس‏ (انسان/ 3) از اين باب است كه خداوند انسان را آفريده، استعداد و قواى طبيعى و فطرى را در اختيار انسان قرار داده، وى را به نيروى عقل مجهّز نمود، و نيز پيشوايانى را براى هدايت تشريعى به سوى بشر فرستاده است. پس استناد اين مرحله از هدايت به خداوند نياز به توضيح ندارد. هدايت خاص كه همان توفيق رحمانى يا رساندن به هدف است هر چند زمينه‏هاى آن را خود انسان با استفاده از هدايت عام الهى ايجاد مى‏كند، اما در قرآن به خداوند نسبت داده مى‏شود. همچنين كسانى كه از هدايت عام الهى در مرحله اول استفاده نكنند، خداوند آنها را گمراه مى‏كند و اين كه ضلالت در آياتى از قرآن به خداوند نسبت داده مى‏شود، در اين مرحله و به اين معنى است.(اعراف/ 43و 178،رعد/ 27)


اين ضلالت گر چه از خود انسان سرچشمه مى‏گيرد و گمراه شدن او ناشى از توجه نكردن به دستورات پيامبران و بزرگان و بى‏توجهى به نداى فطرت بوده، ولى از آن جا كه اين انتخاب برخاسته از اراده انسان بوده و اين اراده را خداوند آفريده و در اختيار انسان قرار داده، اين ضلالت به خداوند نسبت داده شده است؛ چنان كه بسيارى از افعالى كه از انسان صادر مى‏شود به خداوند نسبت داده شده است؛ همانند: «و ما رميت اذ رميت و لكنّ اللّه‏ رمى» و اين تو نبودى (اى پيامبر كه خاك و سنگ به صورت آنها) انداختى بلكه خدا انداخت! (انفال/ 17). در اين مورد گر چه پرتاب تير توسط انسان و با نيروى بازورى او انجام مى‏شود، اما از آن جا كه نيروى تدبير، توان بازو و اراده را خداوند در اختيار او قرار داده و نيز در هر لحظه ممكن است آنها را سلب كند، اين عمل به خداوند نسبت داده شده است.


نقش كتب آسمانى در هدايت و ضلالت


كتب آسمانى با تبيين تكاليف بشر كه زمينه را براى راهنمايى او فراهم مى‏كند يكى از منابع اصلى هدايت انسان مى‏باشند. پيامبران نيز در حقيقت براى بيان تعاليم اين كتب براى بشر آمده‏اند. كتب آسمانى با اين كه متعدد و در ظاهر مختلف به نظر مى‏رسند، اما در طول و مكمل يكديگر بوده، قرآن كاملترين و برترين نمونه آنهاست. قرآن كتب آسمانى امتهاى گذشته را به عنوان راهنماى بشر معرفى مى‏كند: «انّا انزلنا التوراة فيها هدىً و نور» ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود (مائده/ 44)«و آتيناه الانجيل فيه هدىً و نور» و انجيل را به او داديم كه در آن، هدايت و نور بود (مائده/46). اين آيات بيان مى‏كنند كه كتب آسمانى براى هدايت نوع بشر آمده‏اند؛ مثلاً در سوره يونس مى‏فرمايد: اى مردم از سوى پروردگار شما برايتان پند و اندرزهايى آمده كه درمانى است براى آنچه در سينه‏هاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان به خدا.(يونس/ 57،بقره/ 2)گاهى نيز قرآن يا كتب پيشين به عنوان وسيله گمراهى افراد بيان شده‏اند(مائده/ 64) و توجيه آن چنين است كه قرآن براى هدايت انسان و ايمان آنها نازل شده، اما موضعگيرى و عكس‏العمل آنها در مقابل تعاليم قرآن موجب ازدياد كفر آنان مى‏گردد. آنان وقتى گسترش اسلام و نفوذ آيات قرآن را مى‏بينند، از آن جا كه اسلام را نپذيرفته‏اند، سعى مى‏كنند در مقابل آن بايستند و مانع پيشرفت آن شوند؛ از اين رو روز بروز از هدايت الهى و راهى كه قرآن ارائه نموده فاصله مى‏گيرند و در واقع كفر آنها افزايش مى‏يابد. اين گونه ازدياد گمراهى و طغيان در آيات مذكور به قرآن نسبت داده شده است.


نقش انبياء در هدايت

 
انبياء همواره به عنوان هادى مطرح هستند و صفت گمراه كردن در قرآن به آن‏ها نسبت داده نشده است. از نظر قرآن آفرينش انسان در پى هدفى خاص يعنى تكامل و دستيابى به كمال مطلق و تقرّب به جوار حضرت حق مى‏باشد و بدين منظور هر چند به انسان استعداد فطرى و نيروى تعقل و تفكر داده شده، اما براى شكوفايى اين استعدادهاى انسانى و افروختن مشعلى فروزان براى حركت در طريق وصول به حق نياز به وسيله‏اى است تا بتواند انسان را در اين راه پرپيچ و خم راهنمايى كند و انسان مادى را با آن هدف غيرمادى مرتبط سازد. آن وسيله و واسطه انبياء الهى هستند كه ماهيتى بشرى دارند و از ويژگيهاى انسان برخوردارند، اما در بعد معنوى سرآمد تمام افراد عصر خود بوده‏اند. آنها اسوه و الگوى افراد هستند و انسانها با اقتدا به آنها و پيروى از اعمال و گفتارشان در راه حق و حقيقت گام مى‏نهد: «اولئك الذين هدى اللّه‏ فبهُداهم اقتده» آنها كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هدايت آنان اقتدا كن! (انعام/ 90)


هدايت انبياء در عرض هدايت الهى نيست، بلكه در طول آن، به دستور خداوند و برخاسته از مصلحت‏انديشى و لطف حضرت حق و مكمل هدايت بارى تعالى است. خداوند رحمان است و لطيف و لطف او ايجاب مى‏كند كه بشر را به سوى سعادت ابدى هدايت كند و براى عملى كردن اين هدف، افرادى از بين انسانها را بر مى‏گزيند كه ويژگيهاى انسانى دارند و قادرند با انسان تماس برقرار نمايند، تا انسانها بتوانند دعوت آنان را درك كنند. از سوى ديگر آنان در بعد معنوى بايد به گونه‏اى باشند كه قابليت ارتباط با عالم معنى و گرفتن وحى را از آن منشأ لطف داشته باشند، و اين افراد انبياء الهى هستند.


نقش انسان در هدايت و ضلالت


انسان در انتخاب راه خود نقش دارد، آزاد آفريده شده، داراى حق انتخاب است. همچنين انسان با برخوردارى از نيروى عقل و خرد مى‏تواند خوب و بد را تشخيص دهد و يكى را انتخاب نمايد و چيزى به عنوان جبر كه انسان را وادار به انتخاب راهى خاص كند وجود ندارد. آنچه در اين جا مورد بررسى قرار مى‏گيرد اين است كه انسان در هدايت يا ضلالت خود چه نقشى را مى‏تواند ايفا كند و اين كه ديدگاه قرآن در اين مورد چيست؟انسان قابليتهايى دارد كه به فعليت رساندن هر يك از آنها يا توجه خاص به هر كدام از آنها مى‏تواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد و آينده او را رقم بزند.انسان بر اساس فطرت خود به سوى كمال گرايش دارد و نيروهايى از قبيل حسّ حقيقت‏جويى و حس خداپرستى او را در اين راه تحريك مى‏كنند. با وجود اين، انسان مجبور به پيروى از اين گرايشهاى درونى نيست، بلكه غريزه‏هايى از قبيل شهوت، غضب، قدرت‏طلبى و خودخواهى نيز در طبيعت انسان هستند كه هر يك منشأ برخى از رفتارها در انسان مى‏باشند. اين غرايز با اين كه سرمنشأ خير بوده، هر يك به گونه‏اى به هستى و رشد انسان كمك مى‏كنند، اما توجه بيش از حد به يكى از آنها و تقويت آن موجب خروج انسان از حدّ اعتدال مى‏گردد. بدين گونه انسان مى‏تواند در تعيين سرنوشت خود مؤثر باشد و از اين روست كه قرآن بسيارى از مشكلات انسان را ناشى از اعمال خود او مى‏داند چنان كه مى‏فرمايد بسيارى از گرفتاريهاى شما چيزهاى است كه خود شما در ايجاد آن نقشى داشته‏ايد.(شورى/ 30)


زمينه‏ها و شرايط هدايت


 اكنون بايد ديد اين عوامل در چه شرايطى و با وجود چه زمينه‏هايى در وجود انسان كارايى دارند. فايده اين بحث در اين است كه انسان مى‏تواند با ايجاد زمينه‏هاى هدايت در سرنوشت آينده خود ايفاء نقش نمايد و نيز دوستان و اطرافيان خود را بشناسد، جبهه حق و عدالت را از جبهه باطل تشخيص دهد و خود را از نيروهاى اهريمنى حفظ نمايد. در ادامه، اين زمينه‏ها يكايك مورد بررسى قرار خواهد گرفت. يكى از زمينه‏هاى هدايت «تقوا» است كه انسان با ايجاد آن مى‏تواند از تعاليم الهى استفاده نموده، نسبت به آينده خود مطمئن گردد. «ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين» آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است‏ (بقره/ 2). تقوا شرط هدايت ثانويه الهى است؛ يعنى هدايت عام شامل تمام افراد است و هر كس مى‏تواند از نعمت فطرت و عقل و تعاليم انبياء استفاده كند، اما مراحل خاص هدايت از قبيل توفيق شرايط خاصى دارد كه يكى از آنها تقواست و كسانى كه كفر ورزند و به دنبال فسق باشند، از آن محروم هستند.


يكى ديگر از شرايط هدايت «ايمان» است. قرآن در موارد متعددى به اين مطلب اشاره دارد و مى‏فرمايد كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند به خاطر ايمانشان خداوند آنان را هدايت مى‏كند. به نظر مى‏رسد كه مراد از هدايت در اين گونه آيات هدايت خاص يعنى همان توفيقات رحمانى باشد؛ چه اين كه راهنمايى و نشان دادن راه سعادت اختصاص به افراد خاصى ندارد. از ديگر شرايط هدايت اين است كه انسان پذيراى حق و حقيقت باشد، گوشى شنوا و فكرى فعال داشته باشد، نظرات و اقوال متفاوت را مطالعه كرده، پس از ارزيابى، آن را كه حق است بپذيرد: «الذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه اولئك الذين هداهم اللّه‏...» همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند(زمر/ 18).


اين آيه اعم از هدايت عام الهى و توفيقات خاص او باشد.توضيح آيه در مورد هدايت عامه چنين است كه خداوند راه صحيح و كلمه حق را براى همه بيان كرده، اما آن كس كه حق را نپذيرد از آن بهره‏اى نبرده و مى‏توان مجازا گفت خدا او را هدايت نكرده است و در مورد هدايت خاصه روشن است كه افراد متعصب كه حاضر نشوند به نظرات ديگران گوش فرا دهند و خود را بهترين افراد بپندارند، از الطاف حق محروم شوند و توفيقات الهى شامل آنها نشود.ديگر از اعمالى كه زمينه هدايت را فراهم مى‏آورد جهاد با اموال و انفس و هجرت فى سبيل اللّه‏ است. جهاد به معناى كار دشوار و سخت است. و علت نامگذارى اين اعمال به «جهاد» دشوار بودن آنهاست، بلكه بايد گفت اين دشوارترين كارهاست؛ چه اين كه انسان از بهترين سرمايه يعنى جان خود مى‏گذرد و براى رضايت حضرت حق و قرب پروردگار آن را در طبق اخلاص مى‏نهد، يا مال خود را كه شب و روز براى گردآورى آن تلاش كرده تقديم حضرت حق مى‏كند. هجرت نيز كه در جريان آن انسان ممكن است خانواده، فرزندان، اقوام و دوستان و يا اموال خود را رها كند و به ديار غربت روانه شود، كارى است بسيار دشوار. چنين شخصى از وصل ياران چشم مى‏پوشد تا به وصل جانان نايل آيد و اين هنرنمايى نه كار هر كس، بلكه هنر شخصى است كه اسير اشاره معشوق شده است و عشق در قلبش جلوه‏گر شده باشد: «و الذين آمنوا و هاجروا و جاهداوا فى سبيل اللّه‏ باموالهم و انفسهم اعظم درجةً عنداللّه‏ و اولئك هم الفائزون» آنها كه ايمان آوردند، و هجرت كردند، و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پيروز و رستگارند (توبه/ 20). بلى رسيدن به منبع فيض الهى كه نهايت سير انسان مى‏باشد در پرتو مجاهده و هجرت امكان‏ پذير است.



به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط :
نویسنده زریافتی در پنج شنبه 10 اسفند 1391 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )